jane_pinkdoll

وای فقط یه تیزر کوچیک بودا ولی اندازه ی کل دایره‌المعارف تحلیلی داشت..سر هر کامبک اکسو من قشنگ مقداری از پشمانم را به باد صبا میدم با یکی دیگه کووول صاف صوف میشم بدون نیاز به هیچ اپلاسیون یا چیز دیگه...⁦¯\_(☯෴☯)_/¯⁩
          	یعنی کشنده است ارتباط بین ام وی های اکسو ...
          	اصلا اوفف..
          	زیادیه یه فیلم بخوام مجموع تحلیل های ام وی ها و داستاناشون باشه با بازی ملی اعضا؟⁦ಥ‿ಥ⁩
          	یا حداقل یه فیکشن... ترجیحاً استریت..⁦(〒﹏〒)⁩
          	خدایا،⁦(༎ຶ ෴ ༎ຶ)⁩..
          	
          	

fafaexo_12

"اعتراف می کنم به گناهانی که زبانم از گفتن شان قاصر است و ذهنم از نگفتن شان بیزار 
          اولین گناه با حضور در آسمان بی کرانش شروع شد ، من تاریکی ام را با او شریک شدم و او روشنم ساخت طوری که چشم گشودم و فهمیدم ماهِ آسمان گشته ام 
          دومی زمانی شکل گرفت که قدم از جاده ی دلش برداشتم و از نگاهش خودم را راندم
          و سومین گناه....
          نه....من گناهکار تنها یک اشتباهم 
          گناهم این است "تسلیم شدن" 
          گناه من تکرار تسلیم شدن است ؛ تسلیم او و سرنوشتی که او را از من دریغ کرده"
          
          https://www.wattpad.com/story/310328990?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=fafaexo_12&wp_originator=6CMei6vntTRL4rlAZnF%2F4hi1epc4xA0eaCRw7FhWpZsS%2FRexV8vtIKg0ZhyVldvzAJRcvRLiY8zzmnwijoqqOsvE3NhjtIXTEoPXhB1fSRJJ6I8XnsgKsQkk187qLEYN
          
          سلام قشنگ جان
          ممنون میشم اگه دوست داشتی یه سر به اولین بوکم بزنی شاید خوشت بیاد و به خوندنش ادامه بدی:)

jane_pinkdoll

وای فقط یه تیزر کوچیک بودا ولی اندازه ی کل دایره‌المعارف تحلیلی داشت..سر هر کامبک اکسو من قشنگ مقداری از پشمانم را به باد صبا میدم با یکی دیگه کووول صاف صوف میشم بدون نیاز به هیچ اپلاسیون یا چیز دیگه...⁦¯\_(☯෴☯)_/¯⁩
          یعنی کشنده است ارتباط بین ام وی های اکسو ...
          اصلا اوفف..
          زیادیه یه فیلم بخوام مجموع تحلیل های ام وی ها و داستاناشون باشه با بازی ملی اعضا؟⁦ಥ‿ಥ⁩
          یا حداقل یه فیکشن... ترجیحاً استریت..⁦(〒﹏〒)⁩
          خدایا،⁦(༎ຶ ෴ ༎ຶ)⁩..
          
          

he_callsme_Nahal

سلام دوست من
          امیدوارم تو این روزای کرونایی حال خودت و خانواده ات خوب باشه :)
          
          من دارم یه رمان عاشقانه/ایرانی مینویسم و خیلی خوشحال میشم اگه یه سری بهش بزنی.
          تو این روزا همه مون یه گرفتاری ای داریم و میایم توی واتپد تا برای یه مدت خیلی کوتاهی هم که شده، بی خیال شون بشیم... واسه همین داستانی که نوشتم اونقدری پیچیده نیست که ما رو قاطی گرفتاری های یکی دیگه کنه! 
          و همونطوریه که بیشتریا میخوان... برای دقایق کوتاهی هم که شده جدا از ناراحتی ها... 
          
          داستان از دید اول شخص، و به صورت کتابی روایت میشه ولی گفت و گو هاشون محاوره ایه...
          یه کوچولو و در حد معمول هم صحنه داره. 
          فنفیک نیست و تک تک لحظاتش از ذهن خودم بیرون اومده.
          
          خوشحال میشم به ریدر های دوست داشتنیم بپیوندی ♡
          
          https://www.wattpad.com/story/242360527