بی نظرم بودن گرینری جوری اذیتم میکنه که حتی خوابیدن توی یه جنگل پر حشره هم اذیتم نمیکنه... حداقل کاش مثلا با 2k سین میشد میتونست ووت هاش 1k بشه و میدونم که این تقصیر خودمه
بی نظرم بودن گرینری جوری اذیتم میکنه که حتی خوابیدن توی یه جنگل پر حشره هم اذیتم نمیکنه... حداقل کاش مثلا با 2k سین میشد میتونست ووت هاش 1k بشه و میدونم که این تقصیر خودمه
من نمیخوام فیکشن خوندن و واتپد و ترک کنم و اینه که منو میترسونه:.... اینکه ازش فاصله بگیرم خیلی آسونه اما آیا بدون اون هم میتونم زندگی کنم؟ تا دیروز جوابش و فهمیدم... رگ بدون خون نمیتونه و معتادم بدون موادش.
تصمیم گرفتم بشینم این اخر هفته گرینری از اول خودم بخونم و دوباره وقتی افتادم توی جریان داستان تند تند بنویسم و دوباره شروع کنم به اپ کردنش:) هیچ قولی درباره اپدیتش نمیدما چون خیلی بدقولم^^ ولی اگر هنوز کسی دنبالش میکنه لازم دونستم بهش خبر بدم
سلام:::)
نمیدونم دارم برای کی توی این وضعیت گرینری و اپ میکنم اما به شخصه خودم توی این گیر دار و سنگینی درسا حوصلم خیلی سر میره و همش دلم میخواد بوک های مورد علاقه خودمم اپ بشه برای همین گفتم گرینری بعد این مدت بی خجالت یه اعلام حضوری از زنده بودنش بکنه:(
من فکر میکردم میتونم توی مدرسه ایده های جدیدی پیدا کنم اما الان متوجه شدم اونجا انقدر ذهنم خسته میشه که وقتی به درس هم گوش نمیدم فقط میخوام به هیچی فکر کنم.
یکم ایده هام گم و گور شدن برای پارت های بعدی اما سعی میکنم بازم اپدیت کنم چون پارت بعدی رو نوشتم:)
هممون برای یک ایران غمگینیم امیدوارم توی این وضعیت مسخره و سخت گیری های مغز های زنگ زده سالم باشید.
پس مراقب خودتون باشید**
Ignore User
Both you and this user will be prevented from:
Messaging each other
Commenting on each other's stories
Dedicating stories to each other
Following and tagging each other
Note: You will still be able to view each other's stories.