˙𝐣𝐞𝐬𝐢𝐤𝐚​᭄

می‌سپرمت به دست فراموشی
          
          تو یا قسمت من میشی یا نمیشی.. 
          
          شایدم شدی قسمت یه فرد دیگه.. 
          
          مهم سرنوشته که چطور رقم بخوره.. 
          
          بیا همه چیز رو بسپریم به دست سرنوشت.. 
          
          و ببینیم که چی قراره پیش بیاد.. 
          
          به وقت فراموشی.. 
          
          20 اردیبهشت 1403.. 

آری آن روز چو میرفت کسی
          داشتم آمدنش را باور
          من نمیدانستم معنی هرگز را
          تو چرا بازنگشتی دیگر؟ 

دلم تنگ شد واستتتت

ولی ما همو می‌بینیم
          شاید یه روز بارونی
          میون هزار ادم غریبه
          می‌بینمت و خیره میشم بهت.. 
          برای ساعت های طولانی.. 
          دستتو میگیرم و میرم از این دیار غم
          فقط منتظر روزای قشنگمون بمون (:>> 

تلگرام داری استلا ؟؟

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه..
          یه نویسنده تازه کارم و برای کارامم به حمایت نیاز دارم
          پارت اولو بخون خوشت نیومد میتونی ادامشو دنبال نکنی
          خلاصه اگه فیکای تهنی میپسندی درخدمتمم
          https://www.wattpad.com/story/367286742?utm_source=android&utm_medium=app.rbmain.a&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Lady_matildaa

به سلامتی.. 
          بریم واسه جنگ

@moonriver85 واقعا خیلی خفنی میدونستی

@ryeji_itzy_8686 همین الان 

@ryeji_itzy_8686 قربونت قشنگ♡
          عزیزمی مرسی قشنگم خوشحالم♡