silver__pen

سلام .. روز خوش...پارت ۱۳ دینیتری آب شد
          	اميدوارم سر این پارت خون دماغ نشین
          	
          	عنوان این پارت=Black and gold conflict
          	(جدال سیاه و طلایی
          	Headline:
          	 سرتیتر کلی این پارت= 
          	+ به نظر رفتار تهیونگ عجیب می اومد .. اما در آخر متوجه ی رفتارش شدم!
          	___________________
          	تهیونگ دکمه های مشکی لباسش رو به ارومی باز کرد ...
          	و این شوکی شدید رو به پسر وارد می کرد !.. طوری که با دیدن نیمی از بدن برهنه ی تهیونگ بی اختیار لب زد:
          	
          	+چی تو فکرته؟.. تو که ... نمیخوای؟....
          	
          	پیراهن دکمه دارش رو همراه با کت سیاهش به طور کامل از تنش خارج کرد ... به گوش های پسر نزدیک شد و با نفسی داغ شده و خمار لب زد:
          	_و اگه بخوام.... ؟
          	Writer =white_وایت
          	
          	https://www.wattpad.com/story/320813520?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=silver__pen&wp_originator=TeiC1l3fYI3Rw866B5mCY7v6mpKXclrGI7pjgxDA7DJl47Q%2Ft5q1y8vOE3a5e5Y3RrdODNu13cSIfzZ57Nn%2FQnP9WXXbC%2FQL7tAaueW1K0qNEGcfUPCumzTbvGGU79%2Ft

VAUGUSTD

@silver__pen پارت بعدی کی میاددددد
Contestar

Rose_7vk

erima28

جونگوک و تهیونگ همسر همدیگن و توی دنیایی کشیده میشن که هیچوقت از نیمه ی تاریکش خبر ندارن
          یه دکتر جوون با اختراع میراکل داروی جاودانگی کل دنیا رو به دست میگیره.
          بزرگترین سارق بانکی که هرگز دستگیر نشد و توی تاریکی بزرگترین دزدی قرن و انجام داد ...
          
          
          «وقتی بهت گفتم دوستت دارم منظورم یه حرف بی معنی نبود که اثرش مثل مستی زود از کلت بپره!
          وقتی میگم دوستت دارم یعنی نیمه تاریکت و با وجودم میپرستم و اما بهم بگو
          تو که معنی دوستت دارمای من و می‌دونستی 
          چرا دروغ گفتی ؟ترسات انقدر از علاقه من بیشتره؟»
          
          https://www.wattpad.com/story/351427231?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=erima28&wp_originator=56FywCMZjIYCZ4NxSV8M9oNt5v5bF60ZEWyatdAn56V9%2BY0tlWlLmEw7wKvg%2BYy9MwiAD2A4CoLA%2BwD7nA1GZeSILIjGpWGvgoAdwqGzrej326GsowTU2hgNsyEZtUTU
          مرسی که میزاری اینجا کارم و تبلیغ کنم ؛)♥️

Teahkook_writer

تهیونگ نمی‌تونست و نمیخواست بیشتر از این با فکر کردن به بوسيدن اون لب های باریک و وسوسه انگیز ، خودش گناهکار کنه . ابدا نباید پاکی و معصومیت وجود پسر خرگوشی با این افکار خرابش قاطی کنه . هیچ کلمه ای در دنیا برای توصیف احساسات تهیونگ مقابل جونگ‌کوک شیرین و خرگوشی و تو بغلی مناسب نبود . پسر کوچکتر بدون هیچ تردیدی مثل بچه خرگوش گمشده سرش توی سینه بزرگ و مردونه تهیونگ قایم کرد و گریه هاش از سر گرفت . 
          Vkook
          
          https://www.wattpad.com/story/318593161?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Teahkook_writer&wp_originator=2ViyJJMfUq5WQmUHAN2Z0FOVuT1AfH%2FCkQS5cvuP9ZTRo9OKu5agW4LK0poZkq6QNQBqIpKGYlAPdTHH4lLhVJsrlWeK2Uo1CC4Mlre4fEURq5AlVj04YDGdTFUucRdX

Whiitecity

Mamacitascandy

سلام ʕ ꈍᴥꈍʔ 
          اگر این پیام باعث مزاحمت شده میتونی پاک‌اش کنی، فقط میخواستم یه‌ مینی فیکِ کوتاه اما اکلیلیِ سوییت رو بهت معرفی کنم که موقع خوندنش چشم هات قلب قلبی میشن و همچنین خوندنش وقت زیادی نمیبره. اگر دوست داشتی بخونش و با ووت و کامنت های خوشگلت حمایتش کن♥
          
          https://www.wattpad.com/story/313934765?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Niramwrites&wp_originator=v%2FKIP%2ByVhqttl%2BxJ%2Bo2zjhhf%2FdrGaP8dLdz7%2FtEOkYzyiXrVYt%2FAoa9l9Fm4D3GIiGCfl3XxyJWNN9%2BSvRFbfqJpdn%2BIfVSJzJd4a1zZeCLEaQCVlcr4F2NQH4SfdeDF