Part 27

2.8K 708 83
                                    

ديدم خيلي مد شده و اكثرا شرطه ووت ميزارن🤨گفتم منم بزارم😅
اِهم اِهم شرطه ووت: ٢٥٠😂😎
ايده اي يا ...داشتيد حتمااا بهم بگيد بيبي ها💋

چانيول درو باز كرد و با لوهان وارده خونه شد!
سوهو و لي رويه مبل ها و تو بغله هم خوابيده بودن و خانومه كيم تويه اشپز خونه بود!

خ.ك:اومديد؟خوش اومديد!پسرا امروز خسته شدن و خوابشون برد! ميخوايد بيدارشون كنم؟

چان:نه نه ممنون ما هم ميريم بخوابيم!بكهيون كجاس؟
-فك كنم تو اتاقش باشه.

لوهان خودشو بينه لي و سوهو جا داد و بينشون دراز كشيد!

چان:بيا بريم بالا سره جات بخواب!
لوهان:خستم،صبح ميام!

چانيول سرشو تكون داد،اين رفتارايه لوهان هيچ وقت واسش عادي نميشد،اون عاشقه خوابيدن بينه ٢ نفر بود و دليلشم نميدونست!جاش تنگ نميشد مگه؟

دره اتاقو باز كرد و با بكهيوني مواجه شد كه حوله رو دوره پايين تنش بسته بود و شكه بزرگش تويه چشم ميزد!

-هي..!
بك-چانيولااا..
-بك..

گرگه درونش دلش ميخواست كه همين الان بره پيشه اون امگا و تا ميتونه بغلش كنه ،از بس كه خوردني شده بود و با چشمايه كيوت و برق برقي نگاش ميكرد!

بك-برگشتي بالاخره...

چان نفسه عميقي كشيد و سعي كرد خودشو اروم كنه،عقلش بايد كار ميكرد.

بك سمتش اومد كه بغلش كنه ولي با حرفه چان سره جاش خشك شد!

-چاق شدي،پهلو دراوردي!خانومه كيم ميگفت كم غذا ميخوري ولي الان چاق شدي كه!

بك نگاهي به پهلوهاش كرد ،اونا فقط يه كوچولو درومده بودن و اونم فقط به خاطره بارداريش بود،چرا چانيول همچين چيزي رو داشت بهش ميگفت!

بكهيون سمتش راه افتاد و رو به رويه چانيول وايساد.
-چرا لنگ ميزني؟

-اومدي فقط سوال كني ازم؟
-چرا لنگ ميزني؟

-امپول زدم بابا،پرستاره بد زد بهم!

بكهيون با ذوق تو چشمايه چانيول نگاه كرد و سرشو تكون داد و گفت: موهامو ناز كن زود باش!
-ها؟
-موهام ،موهاممم توشون دست بكش!
-حده خودتو بدون!

از سر تا نوكه پاش مورمور شد و درده بدي رو تو قلبش حس كرد!
اون فقط ميخواست الان چانيول بغلش كنه يا حداقل موهاشو ناز كنه!
اين چيزه زيادي بود؟شايد بود!

Where is my child?Where stories live. Discover now