6.Its do or die

761 168 40
                                    


دست سگ پیر زیر میز مشت شد طوری که بکهیون می‌تونست سفید شدن انگشت‌های اربابش از فشار رو به راحتی ببینه.

چیزی راجع‌به قاضی پارک نمی‌دونست پس نمی‌تونست الان برای اتفاق پیش رو جشن بگیره به علاوه‌ی این که هنوز زندگی شیون و یوا توی دست‌های ارباب بی‌رحمش بود و حضور نداشتنش کنارشون باعث میشد آلفا حرصش رو سر اون‌ها خالی کنه.
شاید بهتر بود زودتر به مارک‌شدن تن می‌داد.
قاضی پارک یه امگای مارک‌شده رو نمی‌خواست نه؟
شاید بهتر می‌شد اگه همین امشب جلوی پای رییس کاروان زانو می‌زد و التماسش می‌کرد تا مارک بشه.

قبل از این‌که موفق بشه افکار درهمش رو جمع و جور کنه، سگ پیر با دندون‌هایی چفت شده به حرف اومد.

~ من نتیجه‌ی بازی رو قبول ندارم!
همزمان مشتش رو روی میز کوبید و جمعیت به یکباره ساکت شد. رییس کاروان این‌بار با خصومت واضح به الفا‌پارک خیره موند.

مرد مو سفید اما با پوزخندی تحقیرآمیز به رقیب زودجوشش خیره شده بود که گویا اون برده براش بیشتر از چیزی که تظاهر می‌کرد ارزش داره و بالاخره بعد مدتی بازی کردن با گیلاس شرابش به حرف اومد.
-می‌دونستم این رو می‌گید پس یه فکر دیگه کردم؛ چطوره یه مبارزه ترتیب بدیم؟

سگ پیر که کمی اروم‌تر شده بود همچنان با چهره‌ای درهم گفت: چه مبارزه‌ای؟

-یک نفر از افرادمون رو انتخاب می‌کنیم تا باهم مبارزه و برنده حقیقی رو معلوم کنن. من برای این مبارزه محافظ شخصیم که رو وارد میدون می‌کنم؛ جونگده!؟

مردی با قد متوسط، ابروهای صاف و کشیده و لبهای خوش فرم انگار که خدایان خودشون به شخصه اون رو شکل داده بودن از بین جمعیتی که برای تماشای شرط‌بندی دو آلفا جمع شده بود بیرون اومد و تعظیم کوتاهی کرد. حاله‌ی اطراف مرد و رایحه‌ش برای بکهیون روشن و از جنس طلا بود. انگار فرشته‌ای از بهشت پا به زمین گذاشته.

هرچند با نمایان شدن جونگده اخم سگ پیر به طور ناگهانی به پوزخند تبدیل شد و موقعیت به دست اومده رو مثل شکاری مریض سنجید و بهش چنگ انداخت.

~ فکر می‌کردم فرد بهتری رو برای این کار داشته باشید. اما خب حالا که مشتاقید منم مهره‌م رو حرکت میدم؛ سایون!

سایون که کمی دور تر از سگ پیر ایستاده بود جلو اومد و رو به روی جونگده ایستاد. هیولایی که بکهیون به خوبی میشناختش به شکل مشهودی از محافظ قاضی پارک چند سر و گردن بلندتر بود و هیکلش ده تا مثل اون رو تو خودش جا میداد و همین باعث شد پچ‌پچ جمعیت بالا بگیره.

-جونگده از دوران نوجوانی همراه و محافظ من بوده. مسابقه‌ی سرگرم کننده‌ای درپیشه. بهم اعتماد کنید ارباب گِنول.
قاضی پارک با لبخند مرموزی گفت و باعث شد سگ پیر به خنده بیوفته و تایید کنه‌.

Dad's Bad LadWhere stories live. Discover now