✿ Little merman 3

7K 1K 176
                                    

تهیونگ خیلی ترسیده بود ، درسته که به قیافه ی اون پری نمیومد خطرناک باشه ولی خب چیزایی که درباره ی اونا از جیمین شنیده بود نمیزاشت با خیال راحت نگاهش کنه.

تهیونگ :هی، چته؟! چرا اینجور نگاه میکنی؟! هییی هیییییی نزدیک نشو، با توام نمیشنوی؟!

جونگکوک به معنای واقعی کلمه هنگ کرده بود.
نمیتونست باور کنه که همچین چهره و خصوصیاتی متعلق به یک انسان باشه.

بین خودشون پری های زیبای زیادی دیده بود اما این یکی واقعا خیره کننده بود.

جونگکوک : خیلی نازی
تهیونگ متعجب از کلمه ای که شنیده بود نگاش کرد.

تهیونگ : هوم؟! با منی؟!

جونگکوک خیلی آروم با تکون دادن سرش تائید کرد.

الان تهیونگ روی پله ی یکی مونده به آخریه قایق نشسته بود و جونگکوک هم دستاشو به آخریه پله ی قایق تکیه داد بود.
رسما داشت با چشمای درشت و تیله ایش تهیونگو میخورد.

تهیونگ خجالت زده از اون نگاه ها گفت : خیره شدنو بس کن ماهی کوچولو.

جونگکوک جا خورد، مگه ماهی بود؟!

جونگکوک:هییی ، من ماهی نیستم ، ببین.

دنباله ی حرفش بال دمه خوشرنگش رو از آب بیرون آورد تا به اون آدمی که هنوز اسمشو نمیدونست نشون بده.

جونگکوک :ببین من پری دریایی ام، خوشگل نیست؟؟؟

نظر تهیونگ رو درباره ی دمش میخواست.

دوست داشت بشنوه، میدونست که بالش خیلی خوشرنگه ولی دوست داشت که بشنوه. مخصوصا از زبون یه آدم.

اما تهیونگ تموم این مدت به اون الهه ی زیبایی روبروش خیره بود و متوجه سوالش نشد.

تهیونگ : تو...تو واقعا زیبایی.

درسته که جونگکوک میخواست همینو بشنوه ولی دلیل بر این نمیشد که با شنیدنش گونه هاش قرمز نشه.

خیلی گذشته بود و تهیونگ یادش اومد که داره خیلی ضایع به اون پری کوچولو نگاه میکنه.

اما با بیادآوردن اتفاقی که شب قبل افتاده بود دوباره سوالش رو از جونگکوک پرسید.

تهیونگ :آه، راستی بالت چطوره؟ دیشب دیدمش، سوراخ شده بود. الان چطوره ؟؟

جونگکوک داشت به متضاد بودن رفتار آدم روبروش با آدمایی که باباش ازشون حرف میزد، فکر میکرد.

جونگکوک :خوبه
بالش رو آورد بالا تا نشونش بده که هیچ اثری از اون پارگی روی بالش نیست.

تهیونگ از یه طرف متعجب بود بخاطر سرعت خوب شدن اون زخم و از یه طرف هم خوشحال بود.
نمیدونست ربطش به خودش چیه اما خوشحال بود که باله اون پری خوب شده بود.

Little MermanWhere stories live. Discover now