🍭Part 3🍭

133 52 32
                                    

(سوم شخص)

_شماره 2114896 اوه سهون شی.شماره 2114896 اوه سهون شی به بخش آرزوهای برآورده شده.شماره 2114896 اوه سهون شی به بخش آرزوهای برآورده شده.

با شنیدن صدایی که اسمشو می گفت سرشو چرخوند و با تعجب به نمایشگر بزرگ جهان آرزوها و تخیل نگاه کرد.با دیدن تصویر عکس نقاشی شده خودش و پسری که مشغول کشیدن نقاشیش بود ابروی راستش ناخودآگاه بالا رفت.

_واو چقدر این پسره شبیه منه!!

با دقت به چهره پسر نقاش فهمید اون پسر واقعا شبیه لوهان،بازیگر نقش مقابلش تو یه وبتون به اسم پیک موتوری هاس.

لبخندی به چهره مهربون پسر توی نمایشگر زد و گفت:«پس داره نقاشیمو میکشه؟؟؟آرزوش چیه که قراره برآورده بشه؟؟آه واقعا پسر خوش شانسیه که قراره آرزوش برآورده بشه.»

لوهان سری به تایید تکون داد و گفت:«بهتره بری فعلا که نویسنده وبتون ناپدید شده و ما هیچ سکانسی برای بازی کردن نداریم.آه واقعا دلم برای این نقش تنگ میشه»

سهون سری برای لوهان و بقیه تکون داد و با قدمای سریع سمت بخش آرزوهای برآورده رفت.با رسیدن به بخش پذیرش آروم گفت:«ببخشید...من شماره 2114896 اوه سهون هستم. میخواستم بدونم کجا باید برم؟؟»

دختر مقابلش لبخندی زد و یه برگه بیرون آورد و گفت:«این فرم و مشخصاتیه که باید در جریانش باشین.برید به دفتر آقای پارک.اونجا میتونید رییس بخش آرزوهای برآورده شده رو ببینین»

سهون برگه رو از دست دختر رو به روش گرفت و سمت اتاق آقای پارک رفت.در زد و بعد از گرفتن اجازه آروم درو باز کرد و وارد شد.

تعظیمی کرد و گفت:«سلام پارک چانیول شی من شماره 2114896 اوه سهون هستم»

چانیول سرشو بالا آورد و با دیدن پسر رو به روش سری تکون داد و گفت:«بشین سهون شی»

سهون رو به روی صندلی چانیول نشست و فرمشو به چانیول داد.

چانیول نگاهشو روی فرم چرخوند و لبخند محوی زد.بعد برگه رو روی میز گذاشت و گفت:«باورم نمیشه دومین منتخب امسال که آرزوش برآورده میشه دوست اون پسر کوچولو باشه.اول سوهو حالا هم تو.یعنی اون دامبو که شبیه منه هم یه منتخب میشه؟؟آه کنجکاو شدم» فرم رو روی میز گذاشت و سمت جلو خم شد.تک سرفه ای کرد و با جدیت گفت:«همونطور که میدونی من قبل از اینکه به عنوان رییس بخش آرزوهای برآورده شده انتخاب بشم پدر آدم برفی ها بودم و بعد انتخاب شدنم دیگه بچه هامو ندیدم.به هر حال جایی که تو قراره بری اونم هست.البته با توجه به تست شخصیت لوهان اون تو رو از دوستاش مخفی میکنه.به عنوان کسی که آرزوشه بهتره به حرفاش گوش بدی سهون شی.خب در مورد لوهان.همونطور که میدونی وبتونی که تو نقش اولشو بازی میکردی وبتون مورد علاقه شیو لوهان بوده.اون یه نقاشه که بعد از یه تصادف دستش آسیب میبینه و از یکی از بزرگترین مسابقه های نقاشی که میتونست آیندشو شکل بده جا میمونه.بعد اون ماجرا نقاشی با رنگ روغن رو به طور کل کنار میذاره ولی جدیدا نقاشی رو به خاطر وبتون شروع کرده و اولین کار جدیش هم یه نقاشی از توعه.تیم تحقیقاتیمون شروع به تشخیص اقدامات اون کردن و اینجور که به نظر میاد اون قراره آرزو کنه که تو واقعا وجود داشتی و بعدش نقاشی تو زنده میشه که در حقیقت تو وارد دنیای آدما میشی.سری قبلی سوهو با کریس که منتخب قبلیه آشنا بود و همه چی ناگهانی پیش اومد و ما وقت کافی نداشتیم برای همین فرصت نکردیم به سوهو آمادگی های لازم رو بدیم. البته من مشغول فراهم کردن یه سری آماده سازی هام تا بتونم کاغذ بازی های آدم شدن پسرمو انجام بدم ولی تو باید چندتا ماموریت رو انجام بدی.این ماموریت ها در حقیقت آرزوهای گمشده و یا فراموش شده منتخب جدیدن.مثل ازدواج و این جور چیزا.تمام اطلاعات لازم بهت داده میشه پس تنها کاری که باید بکنی اینه که اونا رو یاد بگیری.البته اگه این پسره لوهان با سرعت نور تابلو رو کامل نکنه!!»بعد بلند شد و همون طور که سمت اتاق پشت سرش می رفت گفت:«دنبالم بیا.برای آشنایی بیشتر میتونی از پشت نمایشگر اصلی بوم لوهان رو ببینی»

با ورودشون به اتاق،برق اتاق روشن شد و نگاه سهون به تخت و وسایل دیگه اتاق افتاد.یه اتاق برای زندگی قبل از ورود به دنیای آدما!!

نگاهشو از وسایل اتاق گرفت و سمت نمایشگر بزرگی رفت که دیوار سمت چپ اتاق رو کامل گرفته بود.

همون موقع لوهان با لبخند سمت بوم اومد و قلموی روی میز رو برداشت.قلمو رو توی رنگ صورتی کمرنگ برد و آروم روی بوم کشید.سهون ناخودآگاه سمت بوم رفت و چانیول اونو تو اتاق تنها گذاشت.

لوهان بعد از کشیدن لب های صورتی سهون قلمو رو سر جاش برگردوند و دستی روی دماغش که رنگی شده بود کشید.

پوفی کشید و با خستگی گفت:«آه حسابی خسته شدما.باید یه سر برم حموم»

با ناپدید شدن لوهان از نمایشگر سهون پرونده اطلاعات لوهان رو برداشت و مشغول خوندن اطلاعاتش شد.

نمیدونست چقدر گذشت اما با شنیدن صدای باز شدن در سرشو بالا آورد و با صحنه ای که دید پرونده توی دستش روی زمین افتاد.

آب دهنشو قورت داد و با نگاه خیره به بدن برهنه لوهان نگاه کرد که چطور آزاد تو خونه میگشت و با موبایلش حرف میزد.

_نه کیونگسو نگران نباش مشکلی ندارم تو خونه حالم خوبه.نه تنهایی مشکلی ندارم میتونی تا هر وقت که بخوای نیای.هوم مراقب خودت باش.فعلا!

با تموم شدن صحبتش موبایلشو خاموش کرد و روی مبل انداخت.حوله سفید رنگی رو برداشت و روی موهاش انداخت و بعد مشغول پوشیدن لباس زیرش شد.

سر سهون همینجور داشت جلوتر میرفت که یدفعه با برخورد دستی به گردنش نمایشگر خاموش شد و صدای چانیول رو شنید:«آه پسر شنیده بودم منحرفی ولی گول نقشت توی وبتون رو خوردم.یادت باشه وقتی میری اونجا نباید این هیز بازیاتو رو کنی اینطور که شنیدم اونجا به اندازه کافی منحرف دارن.نمونش همین دامبو»و با گذاشتن طرف غذا روی میز بیرون رفت.

سهون دستشو پشت گردنش گذاشت و خیره به عکس پروندش گفت:«به زودی میبینمت لوهان شی!!»

__________🌈🍭🌈__________

جدی کنجکاوم بدونم کیا حال داشتن اون عدده رو بخونن😂😂😂

اینم ورود اوه سهون😍

به منحرف جدیدمون خوش آمد بگین*-*

تا حالا انقدر دیر آپ نکرده بودما:/

ووت و کامنت فراموش نشه😊💙

It's Not Possible S2:Colorful Candy(EXO)[Full]Where stories live. Discover now