Emotions within °minsung°

Part 10

عزیزانی که سایلنت میاین و میرین یه دفعه توی یه روز 1k به view اضافه میشه ، یه انگشت روی اون ستاره پایین صفحه بزنین vote بدین هر پارت رو بد نیستااااا.
باور کنین برای vote ندادن بهتون جایزه نمیدن و افتخاری نصیبتون نمیشه.
پس شما که تازه واردی یا کلا سایلنت میخونی به همه پارت ها vote بده که هم خودت که از داستان خوشت اومده رضایتت رو نشون بدی و هم من نویسنده که دستام درد میگیره این همه می نویسم خوشحال بشم که کارم ارزشمنده برای ریدرام.
و یک نکته دیگه ، اینترنت خاموش باشه یعنی آفلاین vote هاتون ثبت نمیشه ، پس آنلاین vote بدین♡

"هیونجین"

بعد از رفتن جیسونگ و جونگین ، با بچه ها به سالن غذاخوری رفتیم .
غذاهامون رو گرفتیم و سر میز نشستیم ، خیلی خوشحال بودیم

سونگمین : واو چان هیونگ کارت عالی بود خیلی خوب نتیجه رو با اون ضربه سه امتیازی برگردوندی
بنگ چان : در واقع شانسی بود
هیونجین : ضربه به اون دقیقی چطوری شانسیه آخه
سونگمین : چیشده فلیکس نگران به نظر میای؟
فلیکس : آ...آره نگران جیسونگم ، این روزا زیاد باهاش نبودم
سونگمین : این که تقصیر تو نیست ، اون با جونگین صمیمی تره ، البته بهتره بگیم انگار جونگین دوست پسرشه
هیونجین : یااااااااااااا
سونگمین : چیه مگه دروغ میگم ، الان جونگین کجاست؟
جونگین : من اینجام

با ذوق به جونگین نگاه کردم ، صندلی رو براش عقب کشیدم ، لبخند زد و کنارم نشست

فلیکس: جونگینااا ، جیسونگ کجاست؟
جونگین : حالش خوب نبود ، رفت خونه
فلیکس: چرا چیزی شده؟
جونگین : نه ، فقط سرما خورده ، نگران نباش

بعد از خوردن غذامون به جونگین گفتم که بیاد بالا پشت بوم

روی پشت بوم منتظرش بودم ، هنوز نیومده بود ، شروع به قدم زدن کردم ، کلی سوال توی ذهنم بود که منو می ترسوند
چرا همش با جیسونگه؟
چرا وقتش رو با من نمی گذرونه؟
چرا هنوز نیومده؟
نکنه ازم سرد شده؟
همینطوری که سوالات توی ذهنم میومدن و میرفتن در پشت بوم باز شد ، جونگین اومد ، خیلی خوشحال شدم

جونگین : ببخشید دیر اومدم باید وسایل رو به دفتر معلما میبردم
هیونجین : مشکلی نیست
جونگین : چیزی شده؟؟
هیونجین : راستش فکر میکنم که یکم از هم دور شدیم
جونگین : چی؟؟؟

شروع به خندیدن کرد و جلو اومد

جونگین : به خاطر حرفای سونگمین همچین فکری کردی؟
هیونجین : نه من کاملا بهت اعتماد دارم فقط میخوام زمان بیشتری رو باهم بگذرونیم
جونگین : خب نظرت چیه آخر هفته شام بیای خونه من

محکم بغلش کردم

هیونجین : عالییییییییییییه حتما میام
جونگین : هیونجیناااااا
هیونجین : جااانم
جونگین : من بوسیدن رو به بغل کردن ترجیح میدم