با کرختی غلتی زد و پاشو انداخت روی بالشت کنارش ...
بدنش سنگین بود ... انگار که به تخت پرسش کرده بودن ...
خواست یه غلت دیگه بزنه که خورد به یه جسمه محکم ...
+ اه چرا وسایلمو گذاشتم رو ی تخت ...
با چشمای بسته غر غر کرد و شروع کرد به کشیدن دست و پاهاش ولی با حسه چیزه نرمی زیره دستش با تعجب شروع کرد به لمس کردنش ...
+ پشمه چیه ؟ من حیوون خونگی نداشتم ؟
دستش رو اورد پایین تر ...
+ چه نرمه ... شبیه صورته .
پوزخندی به فکره خودش زد و بیخیال غلت زد ... صورت ! اونم وقتی تنها زندگی میکنه!
مسخرست ...خمیازه ای کشید و بالشته زیره سرش رو صاف کرد و خواست دوباره بخوابه که ...
+ صبر کن من که هنوز وسایلمو باز نکردم پس یعنی بالشتم نباید داشته باشم !
با شوک چشماش رو باز کرد و به پتوی توی بغلش خیره شد ...
+ پتو ! ...
سرش رو برگردوند و با دیدنه صورته غرق در خوابه مرده کنارش بدونه هیچ فکری با جفت پاهاش کوبید توی شکمش و پرتش کرد پایین تخت ...+ تو کدوم خری هستی ؟ توی تخت من چیکار میکنی عوضی ؟
چانیول شوک زده وعصبی بهش خیره شد ...
-چه مرگته لعنتی سره صبحی ؟
بکهیون با تعجب به چانیول خیره شد ... اون اینجا چیکار میکرد ؟
+ تو توی خونه من چیکار میکنی ؟
-خونه تو ؟ وات دفاک ؟ جوکه صبحگاهی میگی ؟
با خنده عصبی گفت و سعی کرد خودشو از روی زمین جمع کنه .با تعجب به اطرافش خیره شد ... خونه خودش نبود ؟ چطوری از اینجا سر در اورده ؟ ...
کلافه سرش رو گرفت ...
دیشب ناراحت بود و میخواست قرص بخوره و بخوابه بعدش چیشد ؟ بعدش اون غوله بیخاصیت اومد دمه خونش و رفتن بالا پشت بوم ابجو خوردن و بعدش ... بعدش چیشد؟
هر چقدر فکر کرد یادش نیومد ... به چانیول که زیره لب غر غر میکرد خیره شد ... یعنی چی به خوردش داده ؟ نکنه قصده بدی داشته باشه ؟ نکنه توی اون ابجو مواد مخدر ریخته باشه ؟ ...
نباید دیشب بهش اعتماد میکرد ، از قیافه و زندگیش معلومه چه ادمه خطرناکیه .-چته ؟ بد نگاه میکنی ؟ من بیخواب شدم و لگد خوردم تو ناراحتی ؟
+ جمع کن دیگه توام یه لگد ساده بود .
-اره یه لگد ساده بود دیشب چی ؟ دیشب به لطف تو یادم افتاد که نباید برای بقیه انسانیت به خرج بدم .
YOU ARE READING
𝑰𝒎 𝒉𝒆𝒓𝒆 ...
Romanceگاهی انقدر بهمون زخم میزنن که مجبور میشیم دوره خودمون یه دیواره سخت بکشیم ... یه دیوار از جنس سنگ ... انقدر درگیر میشیم که یادمون میره که ما اصلا برای چی داریم اینطوری تنبیه میشیم ... ولی ممکنه یه روز افتابی دمه در خونمون یکی پیدا بشه که بخوایم براش...