part 6

220 66 67
                                    

چانیول نگاهش رو به دو فرده کنارش داد ...

بازم طبق معمول خونه اون شده بود میز گرد برای جلسه خانوادگی که از قضا این دفعه هم باز به همسایه جدیدش ربط داشت ...

-بهم بگو اینجا چیکار میکنی ؟

بکهیون با جدیت گفت .

جی آ خودش رو جمع کرد و سعی کرد ترسش رو کنترل کنه ...

-من ... من ... من ...

-تو چی ؟ بگو دیگه اینجا چه گهی میخوری ، من چرا باید تورو ببینم ؟ اونم ... اونم درست توی بغله یه مرد ... اونم یه مرد مثل این ...

با عصبانیت فریاد زد و چانیول رو نشون داد ...
چانیول نامطمئن به انگشتش نگاه کرد ...

+اممم میگم ... من ادمم ... این به درخ...
-خفه شو .

سریع بهش توپید و چانیول حرف تو دهنش ماسید .

رفت سمته دختر و تو روش فریاد کشید ...
-جی آ بنال بگو اینجا چه گهی میخوری ؟ حتما باید زنگ بزنم به خاله تا بیاد جمعت کنه؟

-نه ... به مامانم نگو ...

-پس حرف بزن .

-من ... من ...من دوست دخترشم ... اون ... اون گولم زده ...

بکهیون حس کرد اتیشش ده برابر بیشتر شده ... نگاهش رو چانیول داد و یه قدم نزدیکش شد ...
چانیول با دهنه باز یه نگاه به اون دختر که خودش به اسمه هانا میشناختتش انداخت ...

+ چرا داری زر میزنی دختره هرزه ؟ من کی تو رو گول زدم ؟ اصلا کی گفته تو دوست دختره منی ؟

بکهیون یقش رو گرفت کشید سمته خودش ...

-چه بلایی سرش ارودی عوضی ؟

+هیچ بلایی .... داره زر میزنه ...

جی آ زد زیره گریه ...

-اوپا اون بهم تجاوز کرد ... من مجبور شدم ... اون پاکیمو ازم گرفت ... من ...

نفساش دیگه بهش امون نداد ...

بکهیون حس میکرد جای خون توی رگاش اتیش در جریانه ...

-میدونستم ادمه فاسدی هستی ولی نه تا این حد ...

چانیول دیگه داشت کلافه میشد ...

بکهیون رو هول داد و از جا بلند شد ...

+ چرا همتون دارید چرت و پرت میگید ؟

رو کرد سمته دختر ...

+ بهش بگو کی بودی ؟ بهش بگو رئیس تو رو فرستاد برام ..بهش بگو تو هدیم بودی و من نمیخواستم قبولت کنم ولی خودت بار ها اومدی تو اغوشم ... بهش بگو دیگه لعنتی...

بکهیون کلافه رفت سینه به سینش وایستاد ...

-زر نزن ... اون اینکارو بکنه اون ؟ اون دختر خالمه عوضی ... دانشجوی پزشکیه ... انقدر معصومه که حتی نمیدونه کارای کثیفی که تو انجام میدی اسمش چیه ...

𝑰𝒎 𝒉𝒆𝒓𝒆 ... Where stories live. Discover now