hyunin | I'm pregnant

980 127 202
                                    

'سه ماهه نرفتی تو هیت ؟ '
با داد سونگمین ، برای نجات گوشش تلفن رو از خودش دور کرد و چشم هاش رو چرخوند ' آیش آره نرفتم بنظرت چرا؟'

صدای سونگمین ایندفعه بلند تر شد و جونگین واقعا حس کرد بعد از قطع کردن تلفن باید بره به گوش پزشکی تا پرده ی گوشش رو ترمیم کنن .

' بنظرت چرااا ؟ '
سعی کرد آروم باشه و ادامه داد
' حالت بدم میشه ؟ مثلا حالت تهوع یا یه همچین چیزی داشته باشی ؟ '

سونگمین خیلی جدی بود و این جونگین رو بیشتر از پاره شدن پرده ی گوشش می ترسوند ، حتما علائم سرطانی چیزی داشت .

' عام آره ، بعضی وقتا ، راستی ،  هورنی شدنم از علائم سرطانه ؟ اصن سرطان دارم ؟'

سونگمین زمزمه کرد ' کاش سرطان داشتی می مردی راحت می شدم از دستت ...  بدبختانه قراره یه توله مثل خودت بدنیا بیاری '

ایندفعه سونگمین گوشی رو از گوشش دور کرد تا آسیبی نبینه ' بچههه ؟ یعنی داری ، میگی ، حاملممم ؟ '

این امکان نداشت ، چرا آخه ، حامله بودن سخته ، چجوری می خواست بچه رو بزرگ کنه ، کلی دردسر دارهه

' باباش کیه اصن ' با استرس پرسید و سونگمین در کمال آرامش و حرص گفت ' تو چند تا دوست پسر داری ؟ '

' عام یکی '

' آفرین بچه مال همونه ، مگر اینکه به هیونجین خیانت کرده باشه '

سونگمین راست می گفت ، الان یک سال بود که با هیونجین توی رابطه بود و قطعا بچه هم مال اونه ، چجوری می خواست بهش بگه ؟ اگه هیونجین از بچه خوشش نیاد چی ؟ باید سقطش کنه .

' می خوام سقطش کنم '

' خطرناکه ، بعدشم دیگه نمیشه ، سه ماهش شده . '

جونگین با لب و لوچه ی آویزون روی تخت نشست
' چجوری به هیونجین بگم ؟ اگه دیگه نخوادتم چی ؟ اگه ولم کنه ؟ '

این کارا از هیونجین بعید بود ولی بهش حق بدین که بهشون فکر کنه . حاضر بود اون بچه رو هرجور که شده نابود کنه اما هیونجین از پیشش نره ، با اینکه دلش نمیومد ، اون کوچولو از خودش و هیونجین ساخته شده بود .

'باید همین امروز بهش بگی '

با صدای سونگمین به خودش اومد و گفت ' ولی '

' ولی نداره ، یا قبول می کنه یا نمی کنه ، الانم حاضر شو برو پیشش ، هرچی هم شد بهم بگو‌ ، '
چند ثانیه مکث کرد و ادامه داد ' زیادم نگران نباش ، فوقش باهم بزرگش می کنیم ، فعلا '

تلفن رو قطع کرد و جونگین رو بدون آماده کردن برای اینکه چجوری خبر پدر شدن دوست پسرش رو بهش بده تنها گذاشت .

شاید اگه از پشت تلفن می گفت بهش راحت تر بود ،
هوف زیاد فکر نکن جونگین تو می تونی ،فقط باید بهش بگی : بیب فکر کنم داری بابا میشی ، آره همین ... آروم باش قرار نیست اتفاق بدی بیوفته .

kpop oneshotWhere stories live. Discover now