pt.16

886 142 201
                                    

+چی میگی؟

×اونو توی روخونه پیدا کردیم ولی از سربازا یا طبیبا کسی نبود کمکش کنه چون درگیر پادشاه بودن

×اونو توی روخونه پیدا کردیم ولی از سربازا یا طبیبا کسی نبود کمکش کنه چون درگیر پادشاه بودن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.




























+م..منو ببر پیشش

شین سو جلوتر میدویید و یوری هم پشت سرش ،خودشم نمیدونست چرا باید براش مهم باشه
خب یکی درخاسته کمکشو میکرد پس باید وظیفشو انجام میداد درسته؟

به اتاق جونگ کوک که رسیدن به سرعت داخل رفت و صورت زخمیشو که دید نفسش حبس شد
صورتش رنگ پریده شده بود و بزور نفس میکشید

+ب..برو اب گرم و چیز بیار...نمیدونم..اها حوصله تمیز و یکم دوا ، من نمیدونم برو دوا پیدا کن بیار

شین سو از اتاق خارج شد و یوری سمت جونگ کوک رفت و کنارش نشست

_یوری

+بگو

******

"میدونید کار کی بوده؟

_نه ولی شک دارم

"به کی

_به اون تخم مینگ سو، بعد از کشتنش و دزدین تاج و تختش پسرش و فراری دادن و هیچوقت نتونستم پیداش کنم

(فلش بک)

؛التماست میکنم یونگی...من تورو مثل پسر خودم دوست داشتم

یونگی فریادی کشید: نههههه کسی منو دوست نداره

شمشیرشو روی گردن عموش بیشتر فشار داد

؛ خودتم میدونی بعد از من پسرم جانشین میشه نه تو

یونگی پوزخندی زد: قرار نیست پسرت سالم از شکم زن عمو بیرون بیاد

؛ فقط بگو چرا

_تو به پدر من نارو زدی....هیچ وقت لیاقت این پادشاهی رو نخواهی داشت...جئون مینگ سو

(پایان فلش بک)

"یعنی پسرش هنوز زندس؟

یونگی لحظه ای یاد یوری افتاد که نکنه اتفاقی براش افتاده باشه

_یوری کجاس؟

ملکه با شنیدن اسم نحس اون دختر چشم غره ای رفت: اون خوبه، اومد اینجا ولی اجازه ندادم بیاد

forbidden Love (completed)Where stories live. Discover now