چپتر ششم

453 93 277
                                    

گالف

آخر هفته بود که با هم رفتیم سر قرار. این اولین قرار عاشقانمون بود و من از ذوق زیاد هر چند ثانیه یه بار بالا پایین می پریدم و عین اوسگولا می خندیدم. فردا هم تعطیل بود و خبری از درس و امتحان نبود. پی میو با یه ماسک مشکی که بیشتر از نصف صورتشو می پوشوند و یه کلاه نقاب دار مشکی منتظر بود تا من حاضر شم.

فکر می کرد اینجوری کسی نمی شناستش اما به نظر من بیشتر جلب توجه می کرد.

با هم رفتیم رستوران و شام خوردیم. بعد از اون تصمیم گرفتیم توی خیابونا قدم بزنیم.

"گالف اینا رو نگا می خوای بخریم؟"

دکه کوچیکی تو اون خیابون خلوت بود که تنها و با یه چراغ کم نور بساط کرده بود.

به سمتی که پی میو اشاره کرده بود نگاه کردم. دو تا دستبند چرمی نازک ست که وسطشون آویز کلاکت داشت.

"واقعا قشنگن."

"بهمون میاد مگه نه؟"

"آره دوسش دارم بخر برامون."

"من پولشو بدم؟ پس تو چی کار می کنی؟"

"من استفادش می کنم."

اینو گفتم، هر دو تا دست بند و از روی میز برداشتم و فرار کردم تا ته کوچه. داد زد "گالف وایسا ببینم بچه سرتق."

در جوابش داد زدم "خودت پولشونو حساب کن."

بعد از حساب کردن پول دست بندا اومد پیشم و موهامو بهم ریخت.

"دست بندا رو بر می داری و فرار می کنی؟ آره؟ امشب به حسابت می رسم. می دونم چی کارت کنم توله سگ."

زبونمو براش بیرون آوردم. "نمی تونی هیچ کاری کنی."

"وقتی تا خود صبح ترتیبتو دادم و نذاشتم بخوابی می فهمی."

"من که پایه ام. هیچ تصمیمی برای خوابیدن ندارم."

دست بند خودمو بستم و دست بزرگ و پر از رگ پی میومو بین دستام گرفتم، دست بند و دور مچش پیچیدم و بستمش.

حس دست مهربونش بین دستام قشنگ ترین چیزی بود که احساسش می کردم. دستاش مال من بود.

نفهمیدم چی شد که دستشو بالا آوردم و  روشو بوسیدم.

سرمو بغل کرد و روی موهامو بوسید.

"دوست دارم پی میو."

"من بیشتر دوست دارم گالف. بیا این دست بند و تا همیشه تو دستمون نگه داریم. این یادآور عشقمونه؛ عشقی که بهم داریم و عشقی که به شغلمون داریم."

☀️SUN School🔞 (compeleted)Where stories live. Discover now