چپتر هشتم

390 84 338
                                    

میو

آخخخخ همینجوریش وقتی نگام بهش میوفته دلم میخواد یه  دل سیر بکنمش و سوراخشو با ک..م پر کنم چه برسه به اینکه وقتی لخت و مرطوب کنارمه و تو بغلم وول میخوره. دیوونه کنندس که به دان شآموزم همچین حسی دارم. توی وان دایره ای  شکل حموم توی بغلم جا گرفته و بهم تکیه داده در حالی که با  دستام تمام بدنشو آروم آروم نوازش می کنم.
رونای وسوسه کنندش عقلمو از کار می انداخت.
پاهاشو از هم بازتر کردم تا دسترسی بیشتری به خصوصی ترین جاهای بدنش داشته باشم. جاهایی که فقط من می تونستم  لمسشون کنم و کس دیگه ای این حق و نداشت . دستمو نرم از داخل رونش به وسط پاش رسوندم. آه ریزی کشید و ناخودآگاه بدنش قوس گرفت. عاشق واکنش سریع بدنش به هر لمس بودم

در حالی که شونه ها و گردنشو با لبام می مکیدم اطراف ک..شو با  سر انگشتام لمس کردم و این دیوونش م یکرد. باعث می شد  حسابی برام شق کنه.  شروع کردم آروم به پمپ کردن ک..ش. انگشتامو پایی نتر بردم و به حفرش رسوندم.

پاهاشو بیشتر از هم باز کردم و انگشت وسطیمو نرم روی حفرش گذاشتم. می دونستم عاشق اینه که اینجوری باهاش ور می رم. سرشو به سمتم  برگردوند و لباشو به بازی گرفتم همزمان انگشتمو روی سوراخش مالش می دادم. انگشتمو تو سوراخش فرو بردم که لباش جدا شدن و نزدیک صورتم ناله کرد با لبایی  که از هم باز مونده بودن و چشمایی که ناخودآگاه بسته شدن.

دوتا انگشتمو تا جایی تو سوراخ قرمز و ملتهبش فرو کردم که به پروستاتش رسید. صدای ناله هاش شهوت انگیزترین موسیقی بود که باعث میشد شق کنم.  اینکه اینجوری یکی با حرکت دستات انقد قشنگ تحریک بشه و لذت ببره، وقتی اینجوری بدن و باسنشو برات قوس بده و فقط تو حق اینو داشته باشی که حسابی حشریش کنی می تونه یکی از خوشبختیای دنیا باشه . انگشتمو دایره وار و موجی روی پروستاتش تکون میدادم و آروم  ضربه میزدم تا اوج لذت و حس کنه و اون با دو تا دستش  دستمو که لای پاهاش بود محکم گرفته بود و خودشو از پشت بهم فشار می داد. ک..م در حال منفجر شدن بود و با پشت کمرش مالش پیدا می  کرد.

با نفس نفس گفت "پی میو سوراخم ک..تو می خواد. می خواد انقد خشن توش ضربه بزنی که بیهوش شم."

"پس خشن دوست داری آره؟"

لباشو زیر دندونام گرفتم انگشت سومم رو هم واردش کردم و  محکم تر توش کوبیدم. دست آزادمو روی سینه هاش حرکت دادم و نوک سینه هاشو نوبتی  فشار دادم و پیچوندم جوری که صدای ناله هاش بلندتر شد و انقدر فشارشون دادم تا قطره اشکی  از چشمش پایین ریخت.
سرش کاملا به عقب برگشته بود و تمام بدنش نبض می زد، منقبض می شد و داشت تو تب و تاب شهوت و رسیدن به ارگاسم می سوخت .

☀️SUN School🔞 (compeleted)Where stories live. Discover now