❁Fourteen❁

8.7K 1.3K 324
                                    

*Tae*

تهیونگ لبخندی زد و رو‌به‌روی اون دختر کوچولو روی زانو هاش خم شد

- میخوای با مامانی بری دکتر؟!

دختربچه بی‌حال و مریض بود ، با چشم های بزرگش به تهیونگ سر تکون داد و قبل از اینکه حرفش رو بزنه عطسه ای توی صورت تهیونگ کرد

-اوهوم...مامان میگه آبله مرغان گرفتم...

تهیونک دستمالی روی صورتش کشید ، مادر دختر ، همکار تهیونگ بود ، با تشکر فراوانی دست تهیونگ رو فشار داد

-واقعا ممنونم که جای من امشب وایمیستی...نمیدونم چجوری لطفتو جبران کنم تهیونگا!!

تهیونگ سری تکون داد و دستشو روی دست اون زن گذاشت

-چیز خاصی نیست جیسو ، دخترت مریضه بهتره حواست به اون باشه تا نگران کارت باشی ، من جات هستم...

جیسو کمی این پا و اون پا کرد

-راستش...خب...

-بگو جیسو

-راستش باید دستشویی ها رو هم تمیز میکردم...

تهیونگ آهی کشید و با یه لبخند سرشو تکون داد

-گفتم که نگران نباش...انجام میدم همه کاراتو

دستی روی سر دختر جیسو کشید

-فقط به فکر بچه ات باش...

جیسو تعظیمی کرد و دست دخترش رو گرفت و از کلاب رفت ، تهیونگ دستی به کمرش زد و به کارایی که روی سرش ریخته شده بود فکر کرد .

آهی کشید و شونه اش رو بالا انداخت

-خب! دل سوزوندن برای مادرای تنها این عوارضم داره دیگه کیم تهیونگ!

به خودش گفت و سمت دستشویی ها راه افتاد .

تمام روز منتظر بود کارهاش تموم بشه تا سری به باشگاه بزنه و برای چند دقیقه هم که شده جانگکوک رو ببینه ، ولی جیهوپ دائما کارهای جدیدی روی سر تهیونگ‌ میریخت و اون مجبور بود علاوه بر کارهای خودش ، وظایف جیسو رو هم انجام بده!

وقتی ساعت از دوازده گذشت ، تهیونگ میخواست دستی به کمرش بزنه و آهی از آسودگی بکشه ، اما با یادآوری اینکه قراره جای جیسو هم بمونه ، لب و لوچه اش آویزون شد .

بکهیون با خوشحالی دست تهیونگ رو گرفت

-امشب جی هیوک و لو جی مسابقه دارن! نباید از دستش بدی!!!

تهیونگ شونه ای بالا انداخت

-راستش خیلی دوست داشتم بیام و وحشی گری های هیوک رو ببینم...ولی...خب کار دارم...

Lips on your skin|KookvWhere stories live. Discover now