پارت2:🐶🐯🐻🐰🍋🥂

358 93 18
                                    

Suho:
اینم از آخرین مراجعه کننده امروز  نفس عمیقی کشیدم ک مصادف شد با باز شدن در و ورود س کله پوک
اخه من مرتکب چ گناهی شدم ک این مجازاتشه¡_¡
ته و بک زیر بازو های جونگ رو گرفته بودن بهش کمک میکردن ک راه بره
سریع بلند شدمو ب کمکشون رفتم
جونگ روی صندلی توی اتاق نشوندیم ته و بک هم رو صندلی های کناری پهن شدن
سوهو:خب نمیخواید بگید چی شده ک دقیقا اول تایم استراحتم سرو کلتون با این وضعیت (ب کای اشاره کرد) پیدا شده+_+
ته ک ریتم نفساش منظم تر شده بود جواب داد
ته:هیونگ این خرس  سر ب هوا داشت توی بار میرقصید ک پاش پیچ خورد و افتاد زمین حالا آوردیم پیش تو تا درستش کنی
کای:هوی توله ببر مثلا من هیونگتما بعدشم مگه غذاست ک درستش کنهههه 
با ی نگاه وادفاک طوری نگاهشون کردم ک ساکت شدن
سوهو:از نظرتون من پزشک ارتوپدم لنتیا من فقط پزشک کودکانمممم
و ب بک ک سمت گوشی پزشکی روی میز میرفت اخطار دادم
سوهو:بک ب اون دست بزنی با همون خفت میکنم
بک:بانی هیونگ اذیت نکن دیگه فقط ی بار
سوهو:ن بک و واسه بار هزاروم منو بانی صدا نکن
جلوی پای جونگین زانو زدمو  شلوارشو بالا دادم
(ناگفته نمونه  ک بک و ته هم از خجالت گوشی پزشکی در اومدن)
سوهو:چیزی نیست جونگ ی در رفتگی سادست
کای:هیونگ درد داره ¡_¡
سوهو:جونگ تو ک اولین دفعه ای نیست ک اینجوری میشی و یدفعه پاشو ک در حال ماساژ دادن بودم جا انداختم ک صدای جیغش باعث شد بک از روی صندلی من بیوفته و ته ک درحال گوش دادن با گوشی پزشکی ب صدای قلبش بود روی بک
کای:هیونگگگگگگ تو ک اینقدر بی عاطفه نبودی چرااا
چرا زیبای بی عاطفه
و اشکاش با شدت بیشتری پایین ریخت
سوهو:جونگ تموم شد نکنه میخوای واست آمپول تزریق کنم ک دردت کم تر بشه
کای:ن ن من غلط بکنم من خوبم اصلا میخوای مسابقه دو بدیم
سری بابت ترس بچگانش تکون دادمو
و سمت اون دوتا امگای بچه ک فقط سنشون بیشتراز ی بچه بود رفتم و کمکشون کردم بلندشن
وسایل مورد نظرموبرداشتم پای جونگ رو بستم
سوهو:خب اینم از این تموم شد بهتره همگی بریم خونه من
بک:جونی هیونگ نوشیدنی بخریم
سوهو:ن بک من حوصله چرت پرت شنیدن بعد مستی تورو ندارم
ته:هیونگی من مواظبشم قول میدم زیاده روی نکنه
سوهو:ته ی نفر باید مواظب خودت باشه تو خودت دست کمی از بک نداری
کای:چطوره اصلا همگی بریم بار و دستاشو با ذوق بهم کوبید
سوهو:جونگ تو نمیتونی راه بری باید استراحت کنی حالا پیشنهادباررفتن میدی واسه من
کایبکته: هیونگگگگگ قبول کن دیگه
و این شد وضعیتشون توی بار با بکهیون مستی ک سعی داره پرواز کنه و تهیونگی ک سعی داره بالای مخفیش ب دختر بتایی ک درحال سرو نوشیدنی بود نشون بده و جونگینی ک با ی پای لنگون درحال باله رقصیدنه و جونمیونی ک درحال کوبیدن سرش ب میز و لعنت کردن خودش ک چرا پیشنهادشونو قبول کرد

Kris:
باقدمای محکم سمت ماشین حرکت کرد و بعداز نیم ساعت با رسیدن ب مقصد از ماشین پیاده شد و بادیگاردهای زیادی  دورشو احاطه کردن سمت در رفت با اشاره دستش بادیگاردا ایستادن 
با پایین رفتن از پله ها وارد زیر زمین شد صدای پاهاش تنها صدایی بود ک توی اون مکان تاریک طنین انداز شد
سیگارشو روشن کرد و با دیدن وسایلش نیشخندی زد
سمت تنها موجود زنده اتاق حرکت کرد خم شد و دود سیگارشو توی صورت وحشت کرده لی فوت کرد سرشو کنار گوشش برد آهسته زمزمه کرد
کریس:خوش اومدی
و پارچه ای ک دور دهنش بسته بودن باز کرد
سمت میز رفت و کتشو درآورد استینای پیرهنشو بالا داد و کام عمیقی از سیگارش گرفت 
کریس:نمیخوای چیزی بگی
لی:ار.ارب..ارباب تقص..تقصیر من نبود من فق..فقط دستور گر..فتم اینکارو انجام بدم
کریس:ادامه بده
با دیدن ساکت بودن لی سیگارشو گوشه ای انداخت
سمت کمد دوستداشتنیش رفت با دیدن وسیله مورد نظر صندلیشو برداشت و رو ب روی لی قرار داد و نشست
دستای بسته لی رو گرفت و انگشتشو نوازش وار روی دستش کشید
کریس:با این دستا برادر منو چاقو زدی لی
انگشتشو صاف کرد و با گاز توی دستش صدف ناخونشو  برداشت

(این گاز منظورمه😂)فریاد بلند لی لذت زیادی بهش داد ولی مغز خستش تحمل نداشت پس فک لی رو تو دستش گرفت کریس:صدات لی صدات بهتره ک خفش کنیو ب کارش ادامه داد با برداشتن هفتمین صدف ناخونش نتونست تحمل کنه لی:میگم ارباب همه چیزو میگم و بلند شروع ب گریه کرد...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(این گاز منظورمه😂)
فریاد بلند لی لذت زیادی بهش داد ولی مغز خستش تحمل نداشت پس فک لی رو تو دستش گرفت
کریس:صدات لی صدات بهتره ک خفش کنی
و ب کارش ادامه داد با برداشتن هفتمین صدف ناخونش نتونست تحمل کنه
لی:میگم ارباب همه چیزو میگم و بلند شروع ب گریه کردن کرد
نگاه تیزشو ب سرویس چاقوی روی میز کنارش داد
کریس:ادامه بده
لی:دستور رییس چانگ بود اون منو تهدید کرد کاری میکنه تمام کشتی های بندرگاه  رو از من میگیره ولی اگه دستورشو اجرا کنم  پول زیادی بهم میرسه
با خشم چاقوی توی دستشو توی چشم لی فرو کرد
صدای فریادش ب گوش بادیگاردای بیرون اتاق رسید و موهای تنشونو سیخ کرد
کریس:خیانت بالا ترین جرم توی باند من نمیتونم قبولش کنم
پیراهنشو تو تنش پاره کرد بی توجه ب دستای خونیش و لرزش لی پوست کمرشو با چاقوی کوچیکی شروع ب بریدن کرد بی توجه ب فریاد لی اسمشو   روی کمرش حک کرد
کریس:الان نمیکشمت لی ب چانگ بگو بد بازی رو شروع کردی
و ظرف نمک رو برداشت و روی کمر و چشم و انگشتای لی خالی کرد ک  با فریاد بلندی  بیهوش شد
کتش رو برداشت از پله ها بالا رفت
کریس:بفرستیدش عمارت چانگ
و ب راننده دستور حرکت سمت عمارت خودش رو داد
🥂🍋🥂🍋🥂🍋🥂🍋🥂🍋🥂🍋🥂🍋🥂🍋

سلام گلکا چطورید 🥂
امیدوارم حالتون خوب باشه🤍💙
اینم از پارت جدید امیدوارم دوستش داشته باشید با ووت دادن ازش حمایت کنید🕊
نظرتونو خوشحال میشم تو کامنتا بگید🚬💋🥂🍋
  

My charming Criminal Where stories live. Discover now