پارت27:حمله🍋🥂

251 56 18
                                    

Kris:
سه هفته میشد ک از امگای کیوتش دور بود تماس تصویری چیزی از دلتنگیش کم نمیکرد فقط میتونست در کنار دوتای الفای گوساله کنارش برای بیبی کوچولوش خرید کنه
کوک:هیونگگگگگ بنظرت سبزشو بردارم یا سفید
با دقت ب لباسای بچه تو دست کوک نگاه کرد
کریس:سفید
کوک: اوکی دوتاشو بر میدارم
و خندان سمت چان حرکت کرد
اروم سرش تکون داد حرکت کرد
توجهش ب عروسک خرگوش جلب شد ناخودآگاه لبخندی زد برداشتش با صدای مینهو لبخندش محو شد برگشت
کریس:میشنوم
مینهو:ارباب مهمونی ۱ساعت دیگه برگزار میشه بهتره حرکت کنیم
اروم سرشو تکون داد با علامت دستش مینهو از فروشگاه بزرگ خارج شد وسایل مورد نظرشو به کارکنان سپرد و دنبال دونسنگای سر به هواش رفت
کوک:هانی من دلم اینو میخواد
چان:هرچیزی ک خرگوش وحشیم بخواد
چندش طوری نگاهشون کرد لگد محکمی ب چان زد و گوش کوک گرفت
کریس: الان وقتی واسه دل قلوه دادن نداریم
چان:آخ آخ هیونگ پاره شدم میتونستی اروم تر بزنی
کوک:رییس هیونگ کلیمو میدم فقط فشار دستتو کم کن بی گوش شدم
کریس: بهتر صدایی نشنوم اگه میخواید زودتر جفتتونو ببینید بهتره اخرین دورهمی رو تحمل کنید
چانکوک با چشمای قلبی بخاطر زودتر برگشتن ب کره رفتن ب خونه دیدن جفتشون ب سرعت باد از فروشگاه خارج شدن
کریس: نمیدونم کی بزرگ میشید و سری تکون داد از فروشگاه خارج شد
《1ساعت بعد》
سرد ب رییس باندای مختلف دور میز خیر شد
کسی اجازه صحبت کردن ب خودش نمیداد
مرد مسن الفای ساکن فریمانت جلو اومد
الفا:پس شما ارباب وو هستید جوان تر از شخصی ک تصور میکردم من ساموئل واکر هستم و دستشو جلو اورد
پوزخندی زد ویسکی رو ب لباش نزدیک کرد
بی توجه ب دست جلوش جرعه‌ای از ماده تلخ لیوانش نوشید

کریس:ساموئل واکر کسی ک ب خیال خودش مواد منطقه فریمانتو تامین میکنه اما همونجور ک گفتم فقط فکرخودشه اگه افراد من نباشن نابودهواکر بهت زده و خشمگین دستش عقب کشید کریس:میدونید ک از خیانت متنفرم ولی طی این مدت اتفاقایی افتاد ک زیادی سرگرم کننده بود ام...

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

کریس:ساموئل واکر کسی ک ب خیال خودش مواد منطقه فریمانتو تامین میکنه اما همونجور ک گفتم فقط فکرخودشه اگه افراد من نباشن نابوده
واکر بهت زده و خشمگین دستش عقب کشید
کریس:میدونید ک از خیانت متنفرم ولی طی این مدت اتفاقایی افتاد ک زیادی سرگرم کننده بود اما ن واسه من
و تیز ب چشمای جورج استفان رییس باند لندن خیره شد
ادامه حرفشو خیره ب چشمای واکر داد
کریس:از اینکه با ایلهون برای نابودی من متحد میشید و مخفیانه قرار ملاقات میزارید و امروز تو هواپیمای من بمب جاساز کردید میتونم بگذرم!؟
ی تای ابروش بالا انداخت ب ادمای لرزون خیره شد
چان پوزخندی زد: کسی نمیخواد حرف بزنه
کوک ادامه داد: هواپیماامروز ب پرواز در میاد اما ن با مسافری ب اسم کریس وو
چان علامت داد و افرادشون عمارت پر کردن
ساموئل واکر و جورج استفان بیست نفر از رئسای دیگه بیهوش شده از عمارت خارج شدن
کریس:خب میتونیم از ماه سیاه حرف بزنیم چون من دورهمی دیگه ای شرکت نمیکنم و کارای مهم تری مثل از بین بردن دشمنام ازجمله ایلهون دارم
و تیره ب افراد ترسیده خیره شد
Chan:
خب بلاخره میریم خونه و این خیلی فوق‌العادس صدای اهنگ بلند وشروع ب همخوانی کرد
کوک:زرافه من داره مثل بلبل قار قار میکنه
چان:من قارقار میکنم دیگه پوزخندی زد
گاز محکمی از بازوی کوک گرفت
کوک:یاااااا کریس نجاتم بدههه همونجور ک فرمونو ول کرده بود دو دستی موهای چان میکشید گاز محکمی از گونش گرفت
چان:آی آی ول کن کچل بشم بک نگاهم نمینکه
کوک:بهترررر ک نگاهت نکنه زدی ضربتی ضربتی نوش کن این کتک منو فراموش نکن
و دوباره گازش گرفت
کریس:تمومش کنید
چانکوک:چشم
Suho:
بی حوصله ب فیلم مزخرف نگاه کرد از حرص خاموشش کرد
ب تهکای خوابیده نگاه کرد بلند شد ملافه ک کنار رفته بود درست کرد سمت اشپز خونه رفت
تصمیم گرفت کیک توت فرنگی درست کنه
بعداز یک ساعت کیک خوشگلی ک درست کرده بود تو یخچال گذاشت
رفت تا از حال بکهیون مطمئن بشه
اروم در اتاق باز کرد
بک معصومانه با عینک روی چشماش خوابیده بود

My charming Criminal Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ