♤ Part 1 ♤

191 16 1
                                    

•°•سوکمین(همزاد جیمین)•°•

با شنیدن صدای داد وبیداد همیشگی از خواب پریدم و به ساعت رو دیوار اتاقم که عقربه ی کوچیکش روی عدد یک خود نمایی میکرد نگاه کردم.

کشو قوصی به بدن درد مندم دادم و به پهلو چرخیدم و سعی کردم دوباره بخوابم که با بلند تر شدن صدا ها به اجبار پلکامو دوباره باز کردم و از تخت گرم و نرم خارج شدم.

آروم لای در اتاق و باز کردم وتو راه روی نیمه تاریک خونه سرک کشیدم و بعد از اینکه اطمینان پیدا کردم کسی اون طرفا نیست دستگیره در رو ول کردم و به سمت منبع صدا رفتم.

هر قدمی که بر  میداشتم صدا ها واضح و واضح تر میشد.

جانگ مین: ماریا تا حالا توی این سه سالی که باهات زندگی کردم دیدی که با کسی باشم یا بهت دروغ بگم؟

ماریا : نه نکردی من بهت اعتماد کردم ولی تو قرار نیست از این اعتماد من سو استفاده کنی. میفهمی چی میگممممم؟؟؟

جانگ مین: من کی از اعتمادت سو استفاده کردم که این برای بار دومم باشه، هاااان. بهم جواب بده؟؟

اینقدر صدای داد وبیداد شون بلند بود که هر کی خواب بود تا الان مثل من خواب زده شده بود ولی خوش بختانه یا بدبختانه به غیر از من کسی تو این خونه نبود.

جی ساب که همراه دوستاش رفته بود مسافرت و هیوها هم برای دیدن فیلم تازه اکران شده به خونه ی دوستش رفته بود.

ماریا : پس اون زنه کی بود؟؟ هاااان کی بود؟ که اینقدر راحت بود و باهات شوخی میکرد. اینقدر بهتون خوش میگذشت که صدای خند هاتون کل ساختمون رو پر کرده بود.

آروم لای در اتاقو باز کردم و سعی کردم ببینم چه خبره که دیدم مستر کیم به مادرم نزدیک شد و با دستای قدرتمندش بازوهای نحیف مادرموگرفت و محکم تکونش داد.

جانگ مین:پس بگو دلیل این رفتارای مسخرت از موقعی که اومدم چیه، لازمه بهت بگم که اون علاوه بر همکار، دوست صمیمی دوران دانشگاه من هم بوده. در ضمن اون دوست پسر داره و قراره تا یه ماه دیگه باهم ازدواج کنن.

هنوز حرف مستر تموم نشده بود که با دادی که زد لرزه بدی به تنم افتاد.

جانگ مین:ازت میخوام از این به بعد تو شرکت نه برای من جاسوس بزاری، نه یواشکی بیای سرک بکشی و بدون اینکه بدونی قضیه چیه الکی  منو متهم نکنی. فهمیدی چی میگم؟؟؟ چون من مثل اون نیستم ماریا.....

مثل اون شوهر سابق آشغالت نیستم ماریا بفهممممم.....

با جمله اخر مستر کیم، بغض مامانم شکست و رو زمین دو زانو افتاد و بی هیچ تردیدی با تمام وجود شروع کرد به گریه کردن.

.......شکستم ........
بد شکستم ، صدای شکستن قلبم را شنیدم .........خیلی درد داره ......

اولین قطره ی اشکم راه خودشو باز کرد.
دستمو رو قلبم جایی که خیلی درد میکرد گذاشتمو فشار دادم، خیلی سخته کسیو که با تمام وجودت دوستش داری و تنها حامی زندگیِ سیاهو تاریکت بوده و تو اون شرایط مسخره سر خم نکرده، جلوت اونم با شنیدن اسم یه عوضی اینطور اشک بریزه و تو نتونی برای بهتر شدنش کاری کنی با وجود اینکه اون تمام سعیشو کرده که توی چند سال سختی حتی قطره ای اشک نریزی.....

🔮🌌My Twin🌌🔮Where stories live. Discover now