سلام به همگی چپتر قبل تعداد ووتها خیلی کم بود و امیدوارم این چپتر تعدادش بالاتر بره و حمایت هاتون رو به ما نشون بدید ، لطفا و حتما نظرات و حدساتون از فیک رو باهامون درمیون بذارید و با کامنت هاتون بگید که فیک رو دوست دارید یا نه 🙏
باز هم از اون عده ای که همیشه بهمون انرژی دادن و میدن ممنونیم و امیدواریم از این چپتر هم راضی باشید 💕💋اتفاقات دادگاه بقدری اذیتش کرده بود که حتی نمیخواست دوباره بهش فکر کنه . بدترین قسمتش ، عذاب وجدانی بود که به خاطر ناامید کردن مادرش وجودش رو آزرده کرده بود ...
چطور میتونست تو چشمای نقاشی شده ی زن نگاه کنه و بگه که دوباره شکست خورده ؟ شرمندگی داشت نابودش میکرد ...مدارک بیشماری از مجرم بودن میو داشت اما نمیتونست ازشون استفاده کنه ، پای آبروش به خاطر اون فیلم لعنتی وسط بود و حاضر نبود با نابود کردن کسی زندگی خودش هم از بین ببره .
با پخش شدن اون فیلم ، آینده کاریش نابود میشد و از اون مهمتر دیگه نمیتونست انتقام مرگ مادرش و زندگی سختی که پشت سر گذاشته بود رو از مردی که داشتن پدر رو ازش محروم کرده بود بگیره !!روی مبل نشسته بود و سرش رو بین دستاش فشار میداد ، لحظه ای نگرانی به خاطر باس و اوضاع بهم ریخته ویلای بانکوك رهاش نمیکرد .
هویتش لو رفته بود ، بدتر ازین نمیشد .. .مایلد با سینی غذا به دست سمت گالف اومد و کنارش نشست :
+ باید غذا بخوری . از صبحم که هیچی نخوردی ! اینجوری خودتو به کشتن میدی !_ مایلد ... تو هنوز اینجایی ؟ چیزیم نمیشه ، خواهشاً برو باشه؟
مایلد بدون توجه به گالف سینی رو روی میز گذاشت و با ابروهاش اشاره کرد که شروع به خوردن کنه:
_ میخوری یا من بزارم دهنت ؟
+مایلد ... منو عصبانی نکن ... همینجوریش بیست تا بادیگارد گذاشتین دم در که حواسشون به من باشه ... برو خونه .
_ بس کن گالف ! خودت دیدی که چقدر باس تأکید کرد مراقبت باشم پس تا وقتی برگرده ازینجا تکون نمیخورم ! الانم وقت این حرفا نیست ، باید هر چه زودتر قراردادو با گلد اس رو تموم کنی ، اون عوضی معلوم نیست چیکارا میتونه بکنه ، بیشتر از چیزی که نشون میده خطرناکه !!!
گالف چشماش رو بست ، موهای روی پیشونیش رو اروم کنار زد و پشت گوشش انداخت کاری که هرموقع توی فکر فرو میرفت انجام میداد .
همینطور که گالف غرق افکارش بود ، مایلدم دیگه حرفی نزد که سکوت برقرار شده بینشون یهو با صدای نوتیف گوشی مایلد شکست .
مایلد با دیدن مسیجی که براش اومده بود چشمای گشاد شدش رو به گالف داد ، به سرعت کنترل تلویزیون رو برداشت و روشنش کرد .
YOU ARE READING
Absolute Contrast 🍷
Romance🍷کنتراست مطلق 《🩸 #absolute_contrast🍷 》 𝙎𝙐𝙈𝙈𝘼𝙍𝙔 > " شب از پس روشنایی تو بر نمیآید و تو از پس تاریکی خودت . تو از روز روشن تری یا از شب تاریک تر ؟ " پسری از جنس تاریکی با چهره ای مثل روز روشن اما پر از علامت سوال با گذشته ای مبهم ... و انت...