fourth call

420 189 71
                                    

:"اپراتور ۸۶_۱۳۰ هستم، از کلیسای ساکرامنتو.
شما با شماره ی فوریت های ممانعت از خودکشی تماس گرفتید، چه کمکی از دستم بر میاد؟"

:" سلام همیشگی.
بعد از دو ماه اومدم و دلم برای مکالمه هامون تنگ شده بود."

:" سلام. منم همینطور. چی باعث شد انقدر طولش بدی؟"

:" مرگ پدرم.
باید برای مراسمش زنده می موندم وگرنه خواهرم و مادرم تنهایی اذیت می شدن. "

:"متاسفم. الان در چه حالی؟"

:" به همون خستگی. البته موهام بلند تر شده و میریزه تو صورتم... مثل بچه های سوم ابتدایی.
و خب همین الان قیچیشون کردم و حدس بزن چی... با یه وسیله برنده تنهام!"

:" کلاس سوم چه شکلی بودی؟ "

:" خوشحالم کم کم داری یاد میگیری.
امم کلاس سوم عینک احمقانه میزدم با تیشرت های راه راه و شلوارک و جوراب های ورزشی. زبونم می گرفت و از کلاس ریاضی یه بار مردود شدم چون یدونه از میمونای عروسکی معلمم رو برای شرط احمقانه دزدیدم. "

:" فکر کنم همه یه معلم داشتن که عاشق میمونای عروسکی باشه.
نیازه که با ارژانس تماس بگیرم؟"

:" نمی دونم رفیق. فعلا دوتا زخمه که نمی خوام جلوی خونریزیش رو بگیرم. تصمیم با خودته."

:" باشه. می دونی من آهنگ مورد علاقه ام چیه؟"

:" نه ولی میخوای مال خودم رو بخونم برات؟
در مورد چیزیه که هیچوقت نداشتم پس ممکنه صدای فین کشیدنم رو بشنوی."

:" مشکلی نیست. ولی خیلی اذیت نکن خودتو باشه؟"

:" اگه زنده نموندم بدون خط تلفنِ تو، جای امنی بود. "

:" اگه زنده نموندی، بدون از آشنایی باهات خوشحال شدم.
پشت خط بمون و بذار صدات رو بشنوم."

:" آنگاه که در مانده هستی و احساس ضعف می کنی.

آنگاه که اشک از چشمانت جاریست , من خشکش خواهم کرد

وقتی زمان سختی فرا می رسد من در کنار تو هستم

و دوستان را نتوانی یافت

چون پلی بر فراز رود خروشان

حفاظی برای تو خواهم بود."

پایان تماس.



BABY HOTLINE Where stories live. Discover now