چپتر چهارم: ماهیگیری!

649 270 96
                                    

𝐀𝐬 𝐁𝐥𝐮𝐞 𝐀𝐬 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭
𝐒𝐡𝐢𝐫𝐢𝐧𝐎𝐨

با تکون‌های شدیدی که به بدنش وارد میشد چشم‌هاش رو باز کرد.
گیج و خواب‌آلود بود و نمیدونست چه اتفاقی افتاده ولی تشخیص چهره فرد بالای سرش سخت نبود.
-چیشده؟
-میخوایم تور بندازیم توی آب؛ بلند شو!

بدون سوال اضافه‌ای بلند شد.امروز زودتر از همیشه بیدارشون کردن و این از طلوع نکردن کامل خورشید مشخص بود.

مه نسبتا غلیظی همه جا رو فرا گرفته بود و نبود کافی نور، دید رو سخت‌تر میکرد.

-نمیخوان اول بهمون غذا بدن؟
جک درحالی که موهای به هم ریخته‌اش رو به‌هم ریخته‌تر میکرد غر زد و بک در جوابش لبخندی زد؛دوستش مثل همیشه شکمو بود.

-ما باید برگردیم داخل!
جونگین با صدای آرومی جک رو مخاطب قرار داد.
-کجا؟
-یادت رفته؟ نوبت مائه طناب‌ها رو گره بزنیم.

جک با یادآوری این کار مضخرف لگدی به بشکه کنارش انداخت و دوستش رو تنها گذاشت.

بکهیون که از رفتن جک ناراحت بود، خودش رو لبه کشتی رسوند تا در دورترین فاصله از بقیه، دریا رو تماشا کنه؛ دریایی که با بی‌رحمی خودش رو بین لایه‌های مه مخفی کرده بود.
الان خانوادش تو چه حالی بودن؟ دلتنگش بودن؟ حتما بودن!

با هیاهویی که پشتش حس کرد فهمید وقت شروع کاره. نفس عمیقی کشید و سمت بقیه راه افتاد.

درحالی که به سختی قسمتی از تور ماهیگیری رو با دست‌های زخم شده‌اش گرفته بود، نگاهش رو به بقیه داد تا ببینه اون‌ها چه‌کار میکنن. اولین باری بود که میخواست ماهی بگیره و حس میکرد قراره گند بزنه چون با وجود درد دستش هرلحظه ممکن بود تور رو رها کنه.

-هی بچه تو بیا اینجا!
ساموئل، مرد یک چشمی که همیشه بقیه رو هدایت میکرد با فریاد بلندی بکهیون رو مخاطب قرار داد و ازش خواست وسط بایسته.
-فکر کردی خیلی زور داری که رفتی ته تور رو گرفتی؟

مرد تشر زد و متوجه چرخیدن چشم‌های بک توی حدقه نشد.
"چقدر همه توی این کشتی غرغروان! "
فکری بود که برای هزارمین بار توی ذهن شاهزاده گذر کرد.

-بلدی؟
حباب افکارش با صدای مرد پشت سرش ترکید و اون رو به خودش آورد.
-چی رو؟
-تور انداختن.

با گیجی پلک زد.
-نه!
صادقانه جواب داد و امیدوار بود مرد قصد کمک کردن بهش داشته باشه ولی جواب مرد باعث خط شدن لب‌هاش شد.

-امیدوارم بین پاها له نشی.

"بی‌خاصیت زشتو"
توی دلش غر زد و همون لحظه همه با قدرت و البته سرعت،لبه کشتی، شروع به دویدن کردن و تور رو توی آب به حرکت درآوردن.
بکهیون شوکه بود ولی خوشبختانه اینقدری توی دویدن خوب بود که تونست سریع با بقیه هماهنگ بشه.

𝐀𝐬 𝐁𝐥𝐮𝐞 𝐀𝐬 𝐘𝐨𝐮𝐫 𝐇𝐞𝐚𝐫𝐭🌊Where stories live. Discover now