Part 24

2.3K 426 170
                                    

چشم هاشو با تکون خوردن تهیونگ توی بغلش باز کرد و نگاهی به چشم های درشت شدش کرد درحالی که دستاشو دورش محکم تر میکرد دوباره چشم هاشو بست تا بخوابه

+ هی بلند شو .. میدونی ساعت چنده؟

بدون اینکه جوابشو بده سعی کرد بخوابه که با ضربه که به سینش زد چشم هاش سریع باز شد و کمی ازش فاصله گرفت

_ هی تو بعد اینکه کارت خیلی خوب انجام شد گرفتی خوابیدی و این من بودم که بعدش درگیر بود..

گازی که از بازوش گرفته شده باعث شد ادامه حرفشو بخوره و درحالی که ناله می‌کرد بلند بخنده

+ تو .. خدای من تو خیلی بی شرمی .. چجوری میتونی به روم بیاری؟

بینیشو خیلی سریع به گونش زد و از جاش بلند شد و بعد نیم نگاهی به تهیونگ که سریع سرشو زیر بالشت کرد خندید و به سمت سرویس بهداشتی رفت

+ من موکا میخوام

_ حتما سرورم

+ بعدشم بیا ماساژم بده

_ هی اونی که دیشب یه عالمه کتک خورده منم و تو باید منو ماساژ بدی

+ ولی من باتم بودم

چشم هاشو توی حدقه چرخوند و به دیوار کنار سرویس بهداشتی تکیه زد

_ چندتا انگشت که این کارارو نداره

+ توی عوضییی

با برخورد بالشت تهیونگ به شکمش بلند خندید و برای جلوگیری از پرتاب شدن بیشتر وسایل به سمتش خودشو داخل سرویس بهداشتی انداخت و در بست

.
.
.
.

_ جدی میگم تهیونگ من واقعا حوصلشو ندارم بیا فقط یه کار‌ دیگه بکنیم هوم؟

به تهیونگ با  اون موهای خیس و لباسای گشاد آبی کمرنگ‌ نگاه کرد که چطور کاناپه رو عقب داد تا جای بیشتری باز کنه

+ نه کوو .. بیا انجامش بدیم تازه برای خودت خوبه و باید ازم تشکرم بکنی که به فکر سلامتیتم

_ ولی یوگا..

+ بیا اینجا کوک

نفسشو با صدا بیرون داد و درحالی که با نارضايتي لب پایینش کمی جلو بود جایی که تهیونگ میگفت چهارزانو نشست و وقتی فهمید که تهیونگم پشت بهش چهارزانو زده و بهش تکیه داد زبونشو آروم روی لبش کشید و دستاشو روی زانو هاش و گذاشت

+ حالا نفس عمیق بکش

بعد سه دقیقه که این کارشونو انجام دادن به این نتیجه رسید شاید یوگا کار کردن اونقدراهم بد نباشه

+ حالا ارنجاتو بزار روی زمین و خم شو و  سرتو بزار روی ساعدت

_ اینجوری؟

A F R O D I T  [KookV] Donde viven las historias. Descúbrelo ahora