Part (5)

1.4K 65 2
                                    


امیدوارم لذت ببرید❤️❤️❤️


***

دان.شانتی

بعد از یه هفته اقامت داخل جزیره که برای ماه عسل به اون اومده بودیم ، اونجا رو ترک کردیم و به آپارتمان اندرو برگشتیم.

و بعد از اون باید آماده می‌شدیم برای یک مهمانی ، مهمانی که برای اولین بار من و اندرو به عنوان همسر یکدیگر در کنار هم باید در آن شرکت میکردیم.

رو به روی آینده ایستاده بودم و مشغول آرایش بودم. اندرو در آخر اتاق در کمد خود را باز کرده بود مشغول انتخاب لباس برای مهمانی بود.

آرایشم تقریبا تمام شده بود ، دوست داشتم آرایش چشم بیشتری داشته باشم اما این رو هم میدونستم که باید حتما قبلش از اندرو بپرسم. این یه هفته ای که با اون سپری کرده بودم خیلی چیزا رو به من یاد داده بود.

از داخل آینه بهش نگاه کردم تا سوالم رو بپرسم اما قبل از اینکه دهنم رو باز کنم چشمام به چشمانش افتاد. داشت از داخل آینه به من نگاه میکرد و این برای من که فکر میکردم مشغول کار دیگری است شوکه کننده بود.

در آخر اتاق ایستاده بود و به کمد پشت سرش تکیه داده بود. کت و شلوار سیاه به همراه پیرهن سفیدی پوشیده بود. کاملا کلاسیک.

دنبال یه چیزی داخل چشمام میگشت! می‌توانستم داخل چشماش هوس و شهوت خالی رو ببینم.

آهسته به سمت من حرکت کرد و پشت سرم متوقف شد.

دستش رو روی کمرم کشید با وجود لباسی که تنم بود می‌توانستم سورن سوزن شدن پوستم رو زیر دستش حس کنم.

سرش رو توی گردنم آورد و به نرمی گازم گرفت.

دستش رو حرکت داد تمام بدنم رو لمس میکرد و باعث می‌شد پوستم دون دون بشه. می‌توانستم گرمایی که داره با دستانش بهم میده رو حس کنم. کم کم دمای بدنم بالای رفت و مجبور بودم نفس های عمیق بکشم.
در آخر نتونستم مقاومت کنم و ناله هام از پشت لب هام فرار کردن.

فرشی پشت گوشم کرد که از ترس تکونی خوردم.

"مهمونی شروع نشده!..بازی ما بمونه برای بعد از اون."

به خاطر برخورد نفس هاش با گردنم لرزیدم.

خم شد و پشت گردنم رو بوسید.باعث شد بار دیگه گرمایی رو توی بدنم حس کنم.

***

داخل مهمونی تقریبا همه ی نگاه ها روی من بود و هر نگاهی حسی متفاوت داشت.

دو تا از خانم های جمع با کنجکاوی من رو نگاه میکردن و مرد ها بعد نگاهی کوتاه به اندرو نگاه میکردن!

موقع مهمانی بدون حرفی نشسته بودم. سعی میکردم به رو میزی نگاه کنم و خطوط آن را دنبال کنم.

{| My Master's Touch |} Место, где живут истории. Откройте их для себя