بلدی عاشقی رو با مشتت بزنی تو قلبم؟

288 55 46
                                    

_ همراهت به مسابقات بوکس میام
پدر: چی باعث شد نظرت عوض شه؟
_شاید همونی که باعث افتخاره چینه
پدر: پس بالاخره برای اولین بار تو زندگیت کسی نظرت رو جلب کرد، خب! میخوای به دستش بیاری!؟
_باید ببینمش، بعدش بهت میگم

چند روز قبل●

وانگ ییبو کنار پدرش نشسته بود و داشت توی گوشی ش مسابقات رقص برای اودیشن کمپانی های کیپاپ رو میدید که حواسش با صدای سرخدمتکار خونه پرت شد
_ارباب بزرگ از طرف فدراسیون بوکس نامه براتون اومده
سرخدمتکار درحالی که نامه توی سینی رو به وانگ لیو میداد گفت و بعد از دیدن تکون خوردن دست ارباب ش تعظیم کرد و از حضورش مرخص شد

نگاه ییبو به پدرش بود که پوزخند ش رو دید پدرش گفت : معلوم نیس ایندفعه دیگه از چه راهی میخوان توجهم رو جلب کنن

بعد تموم شدن حرفش کنترل رو برداشت و صدای تلویزیون رو زیاد کرد که مجری اعلام کرد: مربی معروف چین جناب شیائو مسئولیت بوکسور های چینی رو به عهده گرفته است و این دور از مسابقات امسال هم جناب شیائو مانند هر سال خودش هم به عنوان بوکسور در مسابقات شرکت خواهد کرد

ییبو نگاهش میخ تلویزیون شده بود میخ عکس و فیلم هایی که اخبار از بوکسور و مربی معروف بوکس از مسابقات پارسال که توی شیکاگو آمریکا بود، پخش میکرد

جناب وانگ نگاهی به پسرش کرد و وقتی نگاه خیرشو به تی وی دید گفت: معلوم شد که چجوری میخوان توجه منو و خانوادم رو جلب کنن
بعد حرفش آهی کشید و روزنامه رو از روی میز جلوش برداشت و خبر های غربی رو خوند

اما وانگ ییبو تازه درباره زندگی یکی کنجکاو شده بود
پس سریع گوشیش رو برداشت و به ونهان دوستش پیام داد : [ مربی شیائو کیه؟ سریع اطلاعات دقیق زندگیش رو برام درآر، وقتی میگم اطلاعات دقیق یعنی حتا رنگ شرتی که امروز پوشیده رو هم میخوام!]

وانگ ییبو بعد اولین بار که چهره مربی بوکس رو دید تصمیم گرفت که به یادگیری این ورزش مهم و حساس و تاثیر گذار بپردازه؟ شاید هم به چیز های دیگه...

سلام کیوتی ها
حالتون چطوره ؟
خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟
من بعد امتحانات و کرونا و... برگشتم با این قسمت جذاب ایده ها و ایمجین ها که اگه استقبال بکنید تبدیل به وانشات میشن
با کامنت هاتون خوشحالم کنید
اون ستاره بی روح پایین رو با زدن انگشت ت روش ، جونی تازه بش بده کیوتی
دوستون دارم ❤

Imagine Where stories live. Discover now