Part - 04

363 103 50
                                    








- بشین بقیه‌ش رو تعریف کن. عجله‌ای به رفتن ندارم. بگو ربطش به جنگل چیه؟!

- کیم‌ جونگین به علاوه‌ی بردارش کیم جونگده، پارک چانیول و برادرش پارک جیسونگ، سه سال پیش توسط آتش سوزی در سینما کشته شدن. قضیه جایی عجیب تر میشه که.. اون پسری که از جنگل جون سالم بدر میبره هم کیم‌ جونگین بوده! یه چیز عجیبِ دیگه.. اونایی که سه سال پیش توی آتش‌سوزی مردن، همون سه نفر دیگه‌ی اکیپ بودن که دو سال قبلش توی جنگل مردن!!!

لحظاتی به سکوت گذشت. سهون در حال تجزیه و تحلیل حرفهای پسرک بود. یعنی چی؟
مگه میشه یه نفر چند بار بمیره و زنده شه؟
نکنه اون کتاب مزخرفی که داشت میخوند بر اساس واقعیت نوشته شده؟
نه.. نه امکان نداشت!
اینا همش دروغی بیش نیستن که برای ترسوندن مردم ساخته شدن.


- باور نمیکنم.. همچین چیزی امکان نداره!!! اینارو دولت از خودش گفته! ا‌ز خودش گفته که.. گفته که..

هرچی فکر کرد تا دلیل منطقی برای منفعت داشتن این دروغ برای دولت پیدا کنه، موفق نبود.


- خودش گفته که چی؟ مردم برای ورود به جنگل پول ندن؟ نرن اون طرفا زمین برای خونه و مزرعه بخرن؟ ساده نباش آقا. دولت هرگز نمیاد درباره‌ی مکانی که بخاطرش پول میگیره چرت و پرت بگه. ساده تر بگم، دولت هرگز به پول نه نمیگه!


- اصلا کار محلی های اون اطرافه!

- چند سالی میشه که همون محلی ها اونجارو ترک کردن و رفتن یه جای دیگه!

سهون گیج فقط پلک میزد، ذهنش به شدت درگیر بود. هرطوری فکر میکرد، همچین اتفاقاتی با منطقش مطابقت نمیکرد!
باید به چشم میدید، باید به چشم میدید تا باورش میشد!!

‌‌

- همینجا بمون، نیم ساعته برمیگردم!

درحالی‌ که رو به راننده داشت این حرفارو میزد از ماشین پیاده شد و پشت صندوق عقب منتظر موند تا پسر بازش کنه.

پسر متعجب از رفتار یهویی و هیستریک مسافرش به پشت برگشت تا ببینه چیکار داره میکنه.
وقتی دید منتظره، دکمه‌ رو زد و صندوق باز شد. کلافه کمربندشو باز کرد و از ماشین پیاده شد.

- آقا من باید برم فرودگاه! کلی مسافر هست که باید به مقصد برسونمشون!

Blossom🌷Where stories live. Discover now