Part2

229 45 0
                                    

_تهه کدوم گوریی صدا الارمتتت مگه امروز اصن کلاس داریمم

+ پاشوو چیمم میخوایم بریم بیرون

سرمو از زیر پتو اوردم بیرون و با یه نگاه که کاملا مشخص بود میخوام بکشمش بهش زل زدم

_ شوخیت گرفته؟

ولی انگار اصلا ابهت ندارم اون به زور بلندم کردد

_اگه من یه الفای گنده بودم اندازه بابات اونوقت اینجوری نمیکردی تههه

+فعلا که یه موچیه کیوتی

هنوز صدام خواب الود بود

_کجا میریمم؟

+پیاده روی!

________________

_واقعا نمیدونم با چه جرأتی منو اوله صب بلن کردی دنبال خودت کشوندی که فقط راه بریمم

+ چیم خیلی هوا خوبه ببین بوی خاکو حس میکنی

_فقط بوی اشغال حس میکنم

+ خیلی بی ذوقی

_ بی ذووق؟ بی ذووق؟الان خروسم خوابه بد تو منو بلن کردی اوردی پیاده رویی بد انتظار داری اینجا اشک شوق بریزم از قشنگ بودنه درختا و بوی زمینن؟

تهیونگ نیم نگاهی بهم کرد ولی هیچی نگف باز مثه همیشه منتظر بود خودم اروم شم چون من همیشه غر میزدم اونم الکی... البته نه همیشه... شاید تا شیش ماه پیش نه...

بعد از پیاده روی رفتیم یه کافه تا یکم قهوه بخوریم هیچکدوممون عادت نداشتیم صبحانه بخوریم البته انقد تنبل بودیم که قطعا انقد صبحانه درس نکردیم تو خوابگا تا عادت کردیم

_تهه سرم درد میکنه حالا مجبور بودیم انقد زود پاشیمم؟

+ انقد غر نزننن من ساعت هفتو نیم بیدارت کردمم الان ساعت نزدیک دهه

هیچی نگفتم دیگه چیزیم نبود که بهش گیر بدم ته بدبختم که از صب داره به غرام گوش میده
قهوه رو اوردن که یکم حالمو بهتر کرد و سردردمو کمتر کرد وقتی برگشتیم خوابگاه ته رفت بیرون گفت با دوستاش قرار داره منم تکالیفمو نوشتم
نزدیک غروب بود رفتم کافه نزدیک خوابگاه یکم بشینم

عالی شد ببینم این تعقیبم میکنه؟ اینهمه وقت غیبش زده حالا که دارم فراموشش میکنم همه جا سبز میشه

توی همین فکرا بودم که باورم نمیشد جونگکوک با کمال پرروییت اومد جلوم نشست میخواستم خودمو خونسرد نشون بدم

_من چه شباهتی با بازیگرا دارم جئون؟

جونگکوک یه ثانیه خشکش زد انگار انتظار این حرفمو نداشت و خب قطعا نمیفهمید چرا این سوالو پرسیدم

+چ.چی؟

_پرسیدم چرا فک میکنی الان مثه فیلما قراره کنارت بشینم و به معذرت خواهیایی که حتی نمیدونم بازیه جدیدته یا نه اعتماد کنم؟

+جیم..

_اینجوری صدام نکن

+ جیمین من نمیخوام اذیتت کنم

_ پس گورتو از زندگیم گم کن

پوزخندی زد که با تمام وجود میخواستم از رو لبش محو بشه

+ قبلا فرشته نجاتت نبودم

_هنوزم فرشته ای مثله لوسیفر

یکم سرشو اور جلو تر و تو چشام نگاه کرد و دوباره، دوباره اون پوزخند فاکی

+نمیترسی ببرمت به جهنمم؟

تو چشماش زل زدمو ادامه دادم

_ حیف که ترسی ازش ندارم

+ پس از فرشتت نمیترسی؟

_ نه
_____________

شاید باید میترسیدم شاید از اون نه به عنوان یه فرشته ولی به عنوان یه الفا میترسیدم..، انتظارش رو نداشتم نه؟ من هیچوقت انتظارشو نداشتم...

LilithWhere stories live. Discover now