Arguments

179 57 116
                                    

سلام بچه‌ها!

امیدوارم که همگی حالتون خوب باشه.

بچه‌ها این بار به جای این که آخر پارت صحبت کنم اومدم این بالا چون خواستم یه مسئله‌ای رو یادآوری کنم اما بقیه‌ی حرف‌هام رو برای این که اتفاقات این پارت براتون اسپویل نشه همون آخر پارت میگم.

متاسفانه من خودم این روزا دسترسی درست حسابی به اینترنت ندارم و مجبورم توی همون زمان کمی که دارم پارت‌ها رو بدم به یکی از دوستام برام آپ‌شون کنه پس نمیتونم نظراتون رو بلافاصله بخونم و جواب بدم اما امیدوارم شما ناامیدم نکنین و نظر بدین مخصوصا این که این پارت بارها و بارها پاک شد و برای این که جبران بشه من با پارت بعدیش یکیش کردم و حدوداً 60 صفحه شد.

اگر باز هم سوالی بود بپرسین من سعی میکنم بهشون جواب بدم.

قبل از اون لطفاً ووت و کامنت یادتون نره و ممنونم که وقت میذارین و حمایت‌هاتون خیلی خیلی برام با ارزشن.

بذارین یه توضیحی درمورد رابطه‌ی چنگ با تیم ژان بدم، بچه‌ها اگر یادتون باشه طبق قراری که ژان با فرمانده گذاشته جز ییبو و خود فرمانده که از قبل از رابطه‌ی این دوتا برادر خبر دارن هیچکس دیگه نباید خبردار بشه. پس اگر میبینین جلوی هر کدوم از پلیس‌ها مخصوصاً ژانگ جی که الان توی تیم ژانه همه با چنگ مثل یه غریبه رفتار میکنن بدونین بخاطر همینه، چون میخوان از اعتبار چنگ بین همکاراش محافظت کنن و رفتار همکاراش بخاطر رابطه‌ای که با اونا داره خراب نشه. دوست‌های ژان درسته که با ژان صمیمی‌ترن اما با چنگ هم دوستن و هر چقدر هم که اذیتش کنن یا بهش تیکه بندازن باز هم دوستش دارن.

اول از همه به یکی از موضوع‌هایی که خیلی درموردش صحبت شده اشاره کنم. بچه‌ها دلیل کم‌ رنگ بودن ییبو توی این پارت‌ها بخاطر اینه که من تا اینجای کار جز یه سری بخش‌های کوتاه راوی داستان تیم ژان بودم و کمرنگ بودنش اصلاً به این معنی نیست که ییبو بیکاره یا تیم پلیس‌ هیچ کاری نمیکنن، فقط در نظر بگیرین همونقدر که تیم ژان رازهایی برای مخفی کردن دارن تیم پلیس هم دارن و چون درموردش با تیم ژان صحبت نشده شما هم درست مثل اون تیم ازشون بی‌خبرین اما باز هم هر چی باشه من بهتون حق میدم که در این مورد گله‌ای داشته باشین.

ممنونم که وقت گذاشتین، بقیه حرف‌هام رو آخر پارت میزنم و امیدوارم که از این پارت لذت ببرین.

-------------

*این رو از مدارکی که خواسته بودی جمع کنم فهمیده بودم، دیگه چی.

شناسنامه‌ای که توی دستش بود رو یک بار دیگه باز کرد و اسمی که توش نوشته شده بود رو خوند.

-هوانگ وی...

شناسنامه رو روی میز انداخت، نگاهی به چنگ انداخت و بعد سمت جی لی چرخید.

𝐕-𝟕𝟏𝟔  |  𝐎𝐧 𝐇𝐨𝐥𝐝Where stories live. Discover now