آخر هفته بود و غذاش و بیرون خورده بود
همینجوری که داشت تو خیابون خلوت برای خودش قدم میزد حس کرد ماشینی دنبالشه
مسیرش و تغییر داد اما ماشین بازم دنبالش میومد
دست خودش نبود اما استرس وحشتناکی گرفته بود
میدونست اونقدر قوی نیست که جلوشون وایسه و اونقدر هم سریع نیست که بتونه قالشون بذاره
گوشیش و در آورد و به شماره ها نگاه کرد
همشون شماره استاد ها و همکلاسی های دانشگاه بودن
به ناچار تو فروشگاهی پیچید و لیست و دوباره چک کرد
مین یونگیشاید خودخواهانه بود اما یونگی تنها کسی بود که براش ارزش قائل بود و دنبالش میومد
شمارش و گرفت و با صدای ترسیده ای گفت: یونگی شی ..... من الان تو یه فروشگاهم حس میکنم یه ماشین دنبالمه ..... نه ماشین همراهم نیست .... باشه
آدرس و به مرد داد و خودش و تو فروشگاه مشغول کرد
نگاهش مدام به بیرون بود اون ماشین هنوز اونجا بود و جیمین چیزی از ترسش کم نشده بود
داشت تو قفسه ها میچرخید که صدای قدم هایی و پشتش شنید: قبل از اینکه بترسی .... یونگی ام
جیمین چرخید و برای اولین بار تو این مدتی که هم و میشناختن به آغوش مرد پناه برد
یونگی محکم بغلش کرد و گفت: چیزی نیست من اینجام نگران نباش
زنی بهشون نزدیک شد و گفت: آقا همه چی مرتبه؟؟
یونگی سر تکون داد و گفت: چیزی نیست
بعد رفتن زن جیمین زمزمه وار گفت: من .... من از اینکه دنبالم .... دنبالم بیوفتن میترسم ... ف....فوبیا دارم
یونگی کلاهش و در آورد و رو سر جیمین گذاشت به حدی پایین کشید که نتونه چیزی ببینه و با خودش از فروشگاه بیرون برد و سوار ماشین شد
وقتی به حد کافی دور شدن گفت: دیگه خبری نیست
جیمین کلاه و در آورد و نفس آرومی کشید: مرسی
یونگی سر تکون داد و گفت: میتونی تنهایی خونه بمونی یا پیشم میمونی؟ من دو تا اتاق خالی تو خونم دارم میتونی اونجا بمونی میتونم بهت کلید هم بدم اگه ....
جیمین حرفش و قطع کرد و گفت: من ..... من فقط دوست ندارم با کسی صمیمی شم
یونگی پشت چراغ قرمز وایساد و گفت: پس تو هم از دوست و رفیق ضربه خوردی
جیمین سرش و پایین انداخت و گفت: و دوست پسر
یونگی بهش نگاه کرد و گفت: خیانت؟
جیمین تایید کرد و یونگی سریع گفت: ببخشید نباید تا این حد وارد زندگیت میشدم
جیمین به بیرون نگاه کرد و گفت: چیزی نیست که بخوام قایمش کنم من هم مثل خیلی ها از دوست و رفیق و دوست پسرم ضربه خوردم اما ..... زیاد براش ضعیف بودم ، چند سال از اون اتفاق ها میگذره و من هنوز نتونستم از شر تاثیراتش خلاص شم
YOU ARE READING
kookv stars [ Completed ]
Fanfictionستاره ها زوج ها: کوکوی . یونمین ژانر: اسمات _ هپی اند _ رومنس _ گی _ امپرگ داستان راجب دو تا پورن استاره اکثرش اسماته