{ 𝖓𝖊𝖜 𝖋𝖋 -2- " 𝖘𝖊𝖉𝖚𝖈𝖙𝖎𝖔𝖓 " }

915 92 4
                                    

+ جریان از یه ادم دزدی ساده شروع شد توی شرق خیابون گانگنام یه پسر ۲۹ ساله به اسم لی مینهو خانوادش بعد از ۲۴ ساعت اون رو گزارش کردند و ماهم سعی کردیم پیداش کنیم که یه هفته بعد یه ماشین دقیقا مشابه همون ونی که مینهورو سوار کرده بود توی پارکینگ مجتمع اس بی اس دیده شد و فرداش خوانده ی جدیدی اومدن و عنوان کردن که پسر ۲۴ سالشون کیم سونگمین دزدیده شده
دکمه های مشکی رنگ لپ تاپ رو سریع فشار میداد و حنجرشو خسته میکرد
+ قضیه از نرمالیته خارج شده بود ولی هنوز دست ما بود دوروز بعد از گم شدن کیم سونگمین تونستیم پلاک اون دو ماشین رو ردیابی کنیم و دلیل اینهمه تاخیر نبود دید واضح توی دوربینا و سیستم عامل کنترلی بود که پلیس راهنمایی رانندگی روی مشخاصتش فعال کرده بود ولی خب بالاخره متوجه شدیم که هردو ون به اسم یه زن و شوهره که مدت ها پیش به امریکا مهاجرت کردن
هنوز درگیر بودیم که مرد حدودا چهل ساله ای بهمون مراجعه کرد و گفت که پسر بزرگش هوانگ هیونجین با ۲۷ سال سن دیروز بعد از ظهر بعد از اتمام کارش توی یه شرکت حقوقی برنگشته خونه و بعد از چک کردن دوربینای اطراف شرکت تونستیم ون جدیدی با پلاک جدیدی پیدا کنیم
پارک پابرهنه وسط صحبتش دخالت کرد و اجازه داد پسر کمی نفس بکشه
^ ادم دزدی زنجیره ای ؟ جالبه
+ همه ی قضیه این نیست سرگرد اینه که جریانو گنگ میکنه
مرد سر تکون داد
^ درسته ... میگفتی
فلیکس سمت پروژکتور برگشت و دوباره نفس گرفت 
+ خیلی تلاش میکردیم پروندرو حل کنیم ولی داشت طول میکشید تا جایی که تونستیم یه ازمایشگاه پیدا کنیم که خیلی وقت بود پلمپ شده بود و به اسم برادر اون زن بود منظورم همون خانومیه که مهاجرت کرده بود ازمایشگاهشون یه مکان علمی مجوز دار بود و مدت ها پیش بخاطر پرداخت نکردن مالیات پلمپ شد
^ مجوز داشت ؟ خب اینجوری که خیلی راحت تر میتونستن هرکار میخوان بکنن
مردک باز بی اجازه بین صحبت هاش پرید
فلیکس شقیقه هاش رو فشرد
+ گوش نمیکنی سرگرد  گفتم یه مکان علمی من کل زیر و بم اونجارو کشیدم بیرون تا فیها خالدونش دست منه اونجا هیچی نیست
پارک ساکت فقط سر تکون داد و این شد مجوزی برای اینکه فلیکس ادامه بده
+ دقیق یادم نیست ولی یمدت بعد گذارش کردن که پسر نوجوونی به اداره ی پلیس سئومگ دونگ مراجعه کرده و گفته که برادر بزرگترش دیروز خونه نیومده و جواب تلفن هاش رو نمیده بعد از پیگیری متوجه شدیم که درسته کریستوفر بنگ چان یه پسر استرالیایی که با برادرش مهاجرت کرده بودن کره دیروز نزدیکای ساعت ۴ عصر بعد از پیچیدن توی خیابون سی مونگ از دید خارج شده
^ اوه سرگرد هموطنتم که گم شده
فلیکس عصبی از حرف زدنای متوالی مرد دستش رو روی میز کوبید و صدای مهیبی توی سالن درست کرد
+ سرگرد من کل دیشب رو داشتم مغزم رو واسه حل این پرونده بفاک میدادم و امروز از صبح بعد از گزارش کردن گم شدن یه ادم دیگه دارم از شدت میگرن پاره میشم پس نظرت چیه از ینفر دیگه بخوای بهت توضیح بده ؟
پارک از روی صندلیش بلند شد
^ زودتر میگفتی خب سرگرد
فلیکس عصبی از این نوع رفتار مرد قدم هاشو سمت خروجی برداشت و صداشو انداخت توی سرش
+ سرگرد شین
ریوجین با صدای بم و گیرای پسر سرش رو از الونکش بیرون اورد
× چه مرگته جناب
روبروی در اتاقش ایستاد
+ بیا برو به این پارک بگو پرونده جریانش چیه دارم میمیرم
× بازم نخوابیدی اره ؟
دختر در حالی غرید که صندلیش رو توی میزش هول میداد تا بره بیرون
+ یجور میگه انگار خودش هفت پادشاهو خواب دیده .... هوف میرم خوابگاه حوصله ی خونرو ندارم خبری شد زنگ بزن
دختر دستش رو توی هوا برای فلیکس تکون داد و خس خس چکمه هاشو روی زمین بلند کرد

***
های بیبیز عام مرسی که میخونیدش و براش وقت میذارید یه نکته ای رو میخواستم بگم فیک توی چند پارت اینده زیادی خشن میشه و بی دی اس ام و سادیسمیک میشه پس اگه حس میکنین روحیتون ضربه میخوره نخونیدش و اینکه ... خب همین *

seductionWhere stories live. Discover now