PART<1>

11K 655 10
                                    


Serendipity
به معنای پیدا شدن کسی بدون اینکه از قبل منتظرش بوده باشی یا دنبالش گشته باشی.
یجورایی تحولی هست از طرف سرنوشت(:

"3:37"
_________
°Chat page•

_JUNGKOOK_

-سلام.

بیبی ته: سلام؟
[بعد از 3 دقیقه]

-خوبی؟

بیبی ته: نه.

-برای چی خوب نیستی؟(×̯×)

بیبی ته: برای چی بایدی بهت توضیح بدم؟|:-)

-اوه بیخیال، من فقط میخوام باهات دوست بشم(:

بیبی ته: ولی من اینو نمیخوام.

-چرا؟

بیبی ته: چون تو رو نمیشناسم و حتی اسمتو هم نمیدونم.   <(^,^)>

-جئون جانگکوک.

بیبی ته: چی؟

-اسممه

بیبی ته: آها
بیبی ته: خب دیگه من برم بای

-این یعنی دوست شدیم؟

..
_________

چند دقیقه‌ای منتظرِ جواب موند ولی حتی سین هم نزد و این باعث تشدیده عصبانیت پسر کوچیک‌تر شد؛ جواب ندادن یا دیر جواب دادن خط قرمز جانگکوک بود.
با کلافگی از کافه بیرون اومد و برای تاکسی دست تکون داد.

-کیم تهیونگ، آخرش مال خودم میشی.
با خود زمزمه کرد و سوار ماشین شد..

Serendipity ||🧧Where stories live. Discover now