3-

390 80 6
                                    


دیگه خسته شده بودم حتی نیم ساعت هم وقت اضافه نداشتم. همش درس تازه فقطم دوتا از امتحانات رفته فردا هم امتحان ریاضی داریم زیاد برام سخت نیس ولی نمیتونم دست کمش بگیرم.

دیگه آخراش بود داشتم نمونه سوال حل میکردم که جیمین بهم زنگ زد

≈الو؟

"سلام جین خوبی؟

≈سلام خوبم تو چطوری؟

"منم خوبم. چیکار میکنی؟

≈درس میخونم

"اهان میگم جین میخوام یچیزی ازت بپرسم

≈بپرس

‌"خب میدونی در مورد جونگکوکه

≈چیزی شده؟

"نمیدونم همینو میخوام ازت بپرسم خودت که دیدی جونگکوک یه مدته بازیاد باهام حرف نمیزنه ازشم که میپرسم چیشده میگه هیچی ولی معلومه یه اتفاقی افتاده تومیدونی چیشد بهم بگو جین قول میدم به کسی چیزی نگم

جونگکوک خر مثلا بهش گفته بودم عادی رفتار کن نمیخواستم بیشتر از این جیمینو بپیچونم خودم توی این چند روزه شاهد حال بد دوتایی شون بودم جیمین چند باری ازم پرسیده بود چیشده ولی همش بهش میگفتم نمیدونم یا چیزی نشده و... ولی الان باید تمومش کنم

≈جیمین من یه سوال ازت بپرسم؟

"بپرس

‌‌≈تو جونگکوکو دوست داری؟؟؟

یکم مکث کردو گفت

"آره خب معلومه دوسش دارم اون بهترین دوستمه

≈نه منظورم بیشتر از دوستیه. حالا بزار دوباره بپرسم تو جونگکوکو دوست داری؟؟

یکمی بیشتر مکث کردو گفت

"جین..تو

≈جیمین فقط اره یا نه میدونم گفتنش سخته ولی بگو

"خب..اره دوسش دارم

خب گفته بودم مطمئنم که جیمینم دوسش داره؟

≈خب چرا بهش نمیگی

"نمیتونم میترسم........حالا جوابمو بده اون چش شده؟؟

≈جونگکوکم دوست داره برای همین نمیتونه باهات مثل قبل رفتار کنه اون روز که اومدیم کتابخونه یادته گفتم ازش اعتراف گرفتم؟؟اون روز به من اعتراف کرد که تورو دوست داره

"یعنی..اون..واقعا؟؟اون..اونم دوسم..داره؟؟؟

‌≈اره جیمینی دوست داره

"تو از کجا فهمیدی؟؟؟

≈از همه کاراتون معلوم بود

"واقعاا

≈هووم

"پس چرا انقدر بهم بی محلی میکنه یه هفته‌س درست بهم سلامم نکرده

Wₐᵢₜ..Where stories live. Discover now