Part 5

373 44 133
                                    

خیر سرم روز آپ مشخص کردم، حالا به جای روزای فرد، روزای زوج آپ میکنم، حالا اگه گفته بودم روزای زوج، مطمئنم روزای فرد آپ میکردم 😂😂😂، کلا عجیبم 😂😂.
::
::
::
::

دختر به دست دکتر کیم که اسپری رو نگه داشته بود چنگ زد، سعی کرد دستش رو کنار بزنه اما موفق نبود.

دکتر کیم از دردِ خراشیده شدن پوستش توسط ناخن های نچندان بلند دختر، پلک هاش رو بهم فشرد، بعد از دوبار فشردن اسپری، دستش رو از روی فک دختر برداشت و اسپری رو به جیب روپوش سفیدش برگردوند.

مینی با چشمان خیس، سرش رو بین زانو هایی که بغل گرفته بود فرو کرد، با صدایی گرفته گفت:
برو.....اینجا نایست، چرا تو باید منو میدیدی و اون اسپری مسخره رو بهم میرسوندی؟
باید میمردم، ولم کن.

روی نیمکت کنار دختر نشست، بازدمش رو کلافه بیرون فرستاد: 
عوض تشکر کردنت اینه؟

مینی سرش رو بیرون نیاورد، نمی‌خواست کسی اونو انقدر ضعیف و درمونده ببینه، حتی جواب دکتر کیم هم نداد، فقط هق هق هاش بیشتر شد.

دکتر کیم پوفی کشید:
"همینو کم داشتم، الان باید ببرمش تراپی؟
الان نمیشه، باید خودم یه جوری آرومش کنم."
با ناگهان لرزیدن گوشیش توی جیبش، کلافه گوشی رو بیرون کشید، با دیدن اسم اون دختر، چشمی چرخوند.

گوشی رو جواب داد و گفت:
عزیزم، ببخشید بابت قطع کردن گوشی، یه کار اورژانسی بود، الانم درگیرم، باهات تماس میگیرم، باشه؟

دختر گفت:
پس امشب چی اوپا؟ نمیای؟

تهیونگ پلک هاش رو از عصبانیت بهم فشرد، با صدای کنترل شده ای گفت:
عزیزم، من کاملا متاسفم، اما اصلا برای این هفته، یا حداقل امشب وقت ندارم، دوست نداری که بیام سر قرار و فقط مقاله پزشکی بخونم که؟
دوست داری؟

دختر لبشو جلو داد، از اون طرف خط با مظلوم نمایی جواب داد:
باشه اوپا، اشکالی نداره، پس فعلا خدانگهدار.

تهیونگ گوشی رو به جیبش برگردوند، دختر کنارش از غصه هاش اونطور مثل ابر بهار گریه میکرد و زار میزد، و حتی باهاش صحبت هم نمی‌کرد.

دکتر کیم چاره ای جز در آغوش گرفتنش ندید، در این صورت میتونست انرژی خودش رو به انرژی دختر انتقال بده و باعث بشه یکم سر حال بیاد.

شونه دختر رو در آغوش گرفت که مینی به شدت پسش زد، از جا بلند شد و میخواست فرار کنه که مچ ظریفش بین انگشتان کشیده دکتر کیم گیر افتاد.

فریاد زد:
ولم کننن.... نیازی به دلسوزیت ندارم.....خواهش میکنم‌.

دکتر کیم از جا بلند شد، دختر رو از پشت به آغوش کشید و کنار گوشش گفت:
کافیه، من اینجام، کنارت، تو تنها نیستی دخترم.
هر چیزی که هست رو میتونی باهام در میون بگذاری ، هوم؟ باشه؟

You Healed Me ||| KTHWhere stories live. Discover now