Part 26

311 33 57
                                    

ددی...من می‌خوام اونو سوار بشم.
با شوق و ذوق گفت و دستگاهی که روش نوشته شده بود بوستر رو با دست نشون داد.

تهیونگ نگاهی کرد و دستش رو دور شونه دختر انداخت:
ببینم منظورت همونی نیست که با سرعت دیوانه واری بالا می‌ره و بعد دو دور توی هوا می‌چرخه و میاد پایین و بازم دو دور می‌چرخه و دل و روده رو با هم یکی می‌کنه؟ هوم؟

مینی با ذوق سر تکون داد:
دقیقاً ددی! همون.

تهیونگ نگاه غضبناکش رو به دختر داد:
به هیچ وجه دخترم، به جاش میتونی ماشین سواری کنی.

مینی لب هاش رو غنچه کرد، چشمانش رو ستاره بارون کرد:
ددییییی...خواهش میکنمممم.

تهیونگ نرم که نشد هیچ، اخم پر رنگ تری کرد:

دخترم!
یک بار بهت گفتم، نذار حرفمو تکرار کنم، تو مریضی و هیجان برات خوب نیست، اون بالا حالت یه ذره بد بشه من چطوری باید اون دستگاه کوفتی رو متوقف کنم؟

مینی آهی کشید، ددیش درست میگفت، سری تکون داد و پشمک چوبی صورتی رنگ توی دستش رو گازی زد:
بریم ماشین.

تهیونگ لبخندی زد، بوسه ای به پیشونی دختر نشوند:
آفرین به دختر باهوش و با درکم.

با لرزیدن گوشیش توی جیبش، بیرونش کشید، شماره ناشناسی بود اما با این حال آیکن سبز رنگ رو فشرد:
الو؟

- Hello, Dr.Kim?
(الو، دکتر کیم؟)

تهیونگ با شنیدن لحجه انگلیسی مرد اخمی میون ابروهاش نشوند:
Yes, it's Dr. Kim Tae Hyung.
(آره خودمم.)

مرد پشت خط تک خندی زد:
- I'm Mr. Tagdimi, Mini's father.
(من آقای تقدیمی ام، بابای مینی.)

تهیونگ ابروهاش بالا پرید، لبش رو توی دهانش کشید:
Ahh...yes..how can I help you?
(آه، بلع چطور میتونم کمکتون کنم؟)

مرد با لحنی که عصبانیتش رو نشون میداد، غرولند کرد:
- where are you keeping my dear doughter?
Where's Mini?
(دختر عزیزم رو کجا نگه میداری؟ مینی کجاس؟)

تهیونگ سعی کرد ارامشش رو حفظ کنه و دست پاچه نشه:
Are you at Hospital?
(توی بیمارستان هستید؟)

مرد پشت خط سری تکون داد:
Yep.
(بلع)

تهیونگ با استرس دستی بین موهاش کشید:
I'll be there asap.
(خیلی سریع اونجا خواهم بود)

و مرد با عصبانیت فحش داد:
Bring your ass into hospital soon.
(کونتو بردار زودتر بیا بیمارستان.)
و قطع کرد.

تهیونگ آهی کشید و موهاش رو با دست آشفته کرد:
مینی؟

با ندیدن مینی کنارش، با لگدی بطری آب معدنی روی زمین رو شوت کرد، گل بود به سبزه نیز آراسته شد!
حالا توی شلوغی شهر بازی چطور دخترش رو پیدا میکرد؟
فقط باید باهاش تماس میگرفت، شروع کرد به گرفتن شماره دخترکش و بین شلوغی آدمای مختلف چشم چرخوند.
با دیدن دختری که موهای بورش رو خرگوشی بسته بود و یه پشمک هم توی دستش بود، نفس عمیقش رو آسوده بیرون داد، سریع جلوتر رفت و شونه دختر رو گرفت:
مینی؟

You Healed Me ||| KTHOnde histórias criam vida. Descubra agora