"ادامه دادن"

397 67 1
                                    

ساعت ۱۱ شب/ استودیو یونگی

+کافیه جیمین، مرسی، برای امروز کافیه

_خسته نباشی هیونگ

+وسایلتو جمع کن، دیروقته، زودتر بریم

+نمیام هیونگ

_یعنی چی؟

+لطفا مجبورم نکن بیام، باید بمونم و پارت قبلو تمرین کنم، میدونم ازش راضی نیستی

_جیمین قبلا هم گفتم شب تنها تو استودیو...

+نگو هیونگ، لطفا، اذیتم نکن، در اینجا رو قفل کن اگه میخوای نگهبان بذار، ولی بذار بمونم

+پس خودمم میمونم

_نه، نه من باید خودم باشم که... که بتونم تمرکز کنم

+من تمرکزتو بهم میزنم جوجه؟

_هیونگ تو منظورمو میفهمی، لطفا برو، ما دوماه وقت داشتیم، الان یه ماهش رفته، نمیگم پیشرفت نکردم کردم اما کافی نیست، برای خودم نیست، میخوام جوری باشه که آخرش حس کنم به اندازه کافی زحمت کشیدم، درک میکنی مگه نه؟

_درک میکنم جیمین، باشه، من میرم اما... قرار نیست اینو خیلی تکرار کنی، واقعا دوست ندارم تنها اینجا بمونی، و البته دوست ندارم تنها بخوابم

_ممنونم هیونگ

***************************************
ساعت ۷ صبح/ استودیو یونگی

_خوش اومدی هیونگ، چقدر زود

+هی جوجه، تو بیداری؟

_اوهوم، معلومه، برای خواب نمونده بودم

+تمام شبو تمرین کردی؟

_البته

+خدای من تو یه جوجه پرتلاشی که البته اصلا بدش نمیاد یه بلایی سر خودش بیاره، چیزی خوردی؟

_نه هیونگ... نمیخورم ممنون

یونگی همونطور که توی یخچال میگرده تا چیزی برای خوردن پید‌ا میکنه میگه
+چیزی بهت نمیگم، ولی میخوام این کم خوابی و کم خوراکیا زودتر نتیجه بده، چون اگه نده نمیذارم ادامه‌ش بدی

_هیچی زود نتیجه نمیده هیونگ، مشکلشم همینه، همیشه مجبوری زمان زیادیو دووم بیاری، یعنی فقط تلاش نیست که مهمه، مهمتر از اون صبر کردنه، من اینو از زندگی خودم یاد گرفتم

Dancing to the end of loveWhere stories live. Discover now