پارت4

53 7 6
                                    

یونگی

مامان کوک:بیاین اینجا بشینین من همین الان میام

یونگی:باشه خیلی ممنون

منو کوک نشستیم روی مبل تا مامان کوک بیاد هیچ حرفی نزدیم خیلی فضا سنگین بود که بالاخره مامان کوک با شیرموز اومد سمت کوک چرخیدم که دیدم چشماش داشت میدرخشید و به شیرموزا نگاه میکرد اههه پس اون شیرموز دوست داره یونگی منحرف نباش داری به چی فکر میکنی مامان کوک اومدو بهمون شیرموز دادو نشست

مامان کوک:خبب؟

یونگی:ببخشید من هنوز اسم شمارو نمیدونم میشه بگین اسمتون چیه؟

مامان کوک:اوه ببخشید اسممو نگفتم اسمم پارک جیسو هستش از دیدنتون خوشحالم

یونگی:چه اسم قشنگی منم از دیدن شما خوشبختم

جیسو:خب میتونم از شما یه سوال بپرسم یونگی؟

یونگی:اوهه البته

جیسو:خب تو داری چه کارایی انجام میدی

یونگی:خب من در حال حاظر یه استادیوم دارم که توی اون تنظیم کنندگی اهنگ انجام میدم و لیریک اهنگ مینویسم و با دو تا دوستام اونجا ‌کار میکنیم

جیسو:واو چقدر خوب کارتون محشره میدونستین کوکی یه صدای عالی داره وقتی صداشو میشنوی انگار توی بهشتی

کوکی:مامانننن نگووو

یونگی:واقعا من اینو نمیدونستم بهم نگفته بود من یروز تو رو حتما به استادیوم میبرم و مجبورت میکنم یه اهنگ ظبط کنی

کوک:نهههه

یونگی:ولی چرا مامانت میگه صدات که خیلی خوبه

کوک:من فقط خجالت میکشم

یونگی:اههه من اینو میفهمم ولی جای نگرانی نیست تنها کسی که صداتو میشنوه منم و اگه خودت بعد از ظبط از صدات خوشت نیومد انتشار نمیکنیم به همین راحتی پس نمیخواد خجالت بکشی

کوک:باشه

جیسو: واو واقعا این خیلی خوبه ممنونم ازتون
حالا اینو ول کن جین بهم گفت که تو خیلی براش با ارزشی یونگی شی

یونگی:اههه چرا همیشه اینو به همه میگه خب میدونین اون یکی از بهترین دوستای منه و خب اون همه چی درباره زندگی منو میدونه برا همین اینو گفته

جیسو:اههه پس شما خیلی بهم نزدیکین چونکه اون بهم گفت شما زمان خیلی زیادی میبره که به ادما اعتماد کنید

یونگی:بله این درسته

کوک:خیلی خب مامان اگه بازجوییت با هیونگ تموم شد میتونیم غذا بخوریم دارم میمیرم از گرسنگی

جیسو:وایی راست میگی بیاین بچه ها غذا ها امادست بیاین غذا بخوریم

بعد از اینکه سفره رو چیدیم و غذا هارو اوردیم نشستیم رو میز

love meWhere stories live. Discover now