🔥دوزخی2🔥قسمت چهل و هفت

326 69 186
                                    


نکند دل بکنی دل ندهی
بی سر و سامان بشوم...

|فائزه شبانی|

____

فصل دوم

شنیدن اسمِ معشوقش کافی بود که آن چشمانِ سرد، عمیقاً دچار تحول و حسرت شوند.

اما همان طور که استحکام و قاطعیتش را حفظ کرده بود، به نرمی آب گلویش را فرو برد و دوباره منتظر ماند که با شنیدن حقیقت، دنیا به دور سرش چرخی مهیب زد.

جان گفت: سار لئون، باردار هستن!!!

حس گرمای شدیدی را در سرش احساس کرد. گویا در سرش آتشی مهیب بر افروخته بودند و لحظه به لحظه بر شدتش می افزودند.

گوش هایش تقریباً در حال ذوب شدن بودند و دیدگانش توسط اشک هایش در حال سد شدن بود.

نفس هایش عمیق تر و سنگین تر شده و چهره اش کم کم در حال فرو ریختن بود.

نه می توانست چیزی بگوید و نه سوالی بپرسد.

می دانست که سار ها در مورد آخرین رابطه اش با لئون می دادند؛ این که لئون گفته اصلاً به او علاقه ای ندارد!

چشمان سردش، دلخور و غم آلود می نمود. دوباره به سختی آب گلویش را فرو برد.

نگاه آشفته اش را روی زمین و اطراف می چرخاند اما هیچ چیز بر زبان نمی آورد.

جان که کاملاً احساسات تریوس را متوجه شده بود، ادامه داد: تقریبا یه ماهه که باردار هستن ولی هیچ کس در این مورد چیزی نمی دونه...شما نفر دوم هستید!

تریوس نگاهش را به جان داد اما دوباره در سکوت کامل، منتظر ماند تا جان ادامه بدهد.

واقعاً نمی دانست باید جرأت این را به خودش بدهد که در مورد حال و احوال امگایش چیزی بپرسد یا نه.

جان که شاهد بی قراری ها، سوالات بی شمار و سکوت سنگین آلفا بود، با صدای پایین تری با اطمینان ادامه داد: اون، فرزند شماس شاه آلفا!...فرزندِ شما و لئون!!!

قاطعیت و اطمینانِ جمله ی جان، بالاخره باعث آن شد که قطره ی اشکی، لجوجانه و بی اختیار از یکی از چشمان شاه خارج شود.

خیلی جلوی خودش را می گرفت تا چیزی بر زبان نیاورد و سوالی نپرسد.

این که حال امگایش چطور است؟

و آیا از دانستن این حقیقت که از او باردار است، خوشحال است یا غمگین؟

آیا مایل است فرزندشان را در وجودش نگه دارد و به دنیا بیاورد یا نه؟

آیا با حس حیاتی دیگر در وجودش که به خاطر خود خواهی خودش نسبت به امگای محبوبش بود، ذره ای حس علاقه یا خواستن در وجودش نسبت به او دارد یا نه؟

هیچ ایده ای نداشت که جواب سوالاتش چیست.

پس در نتیجه، تنها توانست نفس لرزانش را به آرامی بیرون بدهد و کمی ستون فقراتِ راستش را خمیده کند.

Dweller Of Hell Where stories live. Discover now