「۴. بگایی! 」

1.3K 181 80
                                    

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.

وقتی برای چندمین بار متوالی در اون دقایق صدای گوش خراش زنگ تلفن همراهش بلند شد، جملات ناسزایی رو حواله مخاطبش کرد و بدون اینکه سرش رو از زیر پتوی گرمش بیرون بکشه، دستش رو اطراف تخت برای پیدا کردن تلفنش کشید

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.

وقتی برای چندمین بار متوالی در اون دقایق صدای گوش خراش زنگ تلفن همراهش بلند شد، جملات ناسزایی رو حواله مخاطبش کرد و بدون اینکه سرش رو از زیر پتوی گرمش بیرون بکشه، دستش رو اطراف تخت برای پیدا کردن تلفنش کشید.
با پیدا کردنش، تلفن رو به زیر پتو کشید و بدون اینکه نگاهی به اسم مخاطبش کنه تماس رو وصل کرد و با صدای خواب آلودی گفت

_ چی میخوای سر صبحی جونگ ؟

× به به جناب بیبی بوی! بلاخره این افتخار رو دادین و تماس رو وصل کردین! شرمنده کردین مارو!

برخلافِ انتطارش این صدای جیمین بود که تو گوشش پیچیده شد و بعد از اون صدای خنده اعصاب خورد کن جین!

اما پسر با بد عنقی که بخاطر بد خواب شدنش بود جواب داد

_ زر نزن بابا، قطع کن میخوام بخوابم..

× نه بابا؟ حالا اونقدری با مدیر کیم پیش رفتی که اجازه داده اول هفته رو به لطف حضور درخشانی که داری استراحت کنی بیبی بانی بوی؟

جیمین که فرصت پیش اومده رو برای کفری کردن دوستش غنیمت شمرده بود با حالت نمایشی گفت و آخر جملش رو بصورت مستانه ای کشید و لحن تعجبی به خودش گرفت و بعد از مکث کوتاهی با حالت دراماتیکی ادامه داد

×آه... هرچند بیبی بوی های خوب لیاقت یه جایزه رو دارن!

جونگکوک که حالا به لطف پارک جیمین ریده شده بود به خوابش نفس حرصی کشید و با لحن خطرناکی به پسر هشدار داد

「𝙏𝙝𝙚 𝙃𝙤𝙧𝙣𝙮 𝙗𝙪𝙣𝙣𝙮」Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz