![]()
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image. •[لبخند بزن/𝙨𝙢𝙞𝙡𝙚]•
داستان عشق پسری روستا زاده که برای گذر زندگی دست به هر کاری میزد با پسری که در خانوادهای اشرافی چشم به دنیا گشود و برای ذرهای محبت تقلا میکرد.
یونگی موهای نشستهی خودش رو از روی صورتش کنار زد ، با لحن کلافهای لبزد: برای اینکه بخندونمت صد سکه میگیرم...
امیدوار بود پسر مقابلش دمش رو بزاره روی کولش و بره اما زمانی که کیسهی پول جلوی صورتش گرفته شد از تعجب چشمهاش گرد شدن.
+پونصد سکهی طلا میدم که فقط برای یک هفته منو با تمام وجودت دوست داشته باشی...
☛𝙁𝙊𝙓𝙔'𝙨 𝘽❂❂𝙆ೄྀ࿐ 🦊
🙂کاپل: سوپ / نامجین
🙂ژانر: تاریخی/ عاشقانه / انگست/ اسمات / داستان کوتاه
🙂وضعیت: [به زودی⛔]
![](https://img.wattpad.com/cover/335722797-288-k963663.jpg)