2. regrets

279 53 5
                                    

دگو، کره

اقامتگاه جئون

تهیونگ با احساس اینکه کسی دستش رو گرفته از خواب بیدار شد، به فرد نگاه کرد و ناگهانی از جاش بلند شد، هیا رو به روش بود
+ متاسفم خانم من قصد نداشتم.... من

- هیسسسس اشکالی نداره عزیزم جای نگرانی نیست باید استراحت کنی

تهیونگ همه چیزی رو به یاد اورد
+ جونگ هو... دیدمش ... کجاس؟
تهیونگ در حالی که اشکاش روی گونه هاش میریخت گفت

هیا هم شروع کرد به گریه کردن:- اون جونگ هو نبود تهیونگ.. اون جونگ کوک بود.. برادر دوقلوی جونگ هو

+ هیچ وقت به من نگفت که برادر دوقلو داره
پسر به ارومی گفت

هیا - شرط میبندم در مورد هیچ کدوممون چیزی بهت نگفته بود

+ چرا گفته.. گفته بود که یه برادر داره اما نگفت که برادر دوقلوشه.. نمیدونم چرا

- اون احساس میکرد جونگ کوک همیشه قل بهتره که مورد علاقه همس.... نه فقط توسط ما بله توسط همسن و سالاشون.... شاید من مقصرم که گاهش اونارو باهم مقایسه میکردم... اما من هیچ وقت نگفتم کدوم بهتره
هیا بی اختیار شروع کرد به گریه کردن
تهیونگ دست هیا رو محکم تر فشار داد تا سعی کنه بهش آرامش بده.

همون لحظه جونگ کوک وقتی صدای گریه ی مادرش رو شنید وارد اتاق شد
تهیونگ در حالی که به جونگ کوک خیره شده بود یخ کرد .. ضربان قلبش تند می زد.
جونگ کوک به تهیونگ و بعد به مادرش نگاه کرد. به سمتشون رفت و تهیونگ از نزدیک پسر رو تماشا کرد.

از شباهت جونگ کوک و جونگ هو، به جز موهاشون، گیج شده بود. جونگ کوک رو در حالی که کنار مادرش نشسته بود و در آغوش می گرفت نگاه کرد.

_ اوما باید استراحت کنی... آپا نگرانته... من کارا رو انجام میدم
پسر به ارومی گفت

جونگ کوک به مادرش کمک کرد تا بلند بشه و به اتاق خوابشون برگرده و بعد رو به تهیونگ کرد
_ برمیگردم
گفت و تهیونگ سری تکون داد

وقتی هردو رفتن پسر به اطراف اتاق نگاه کرد.. متوجه قاب عکسی که روی میز کنار تخت بود شد.. اون عکس یه نسخه جوونتر از دوقلوها بود که یکی ازونا رو کول اون یکی بود
تهیونگ در حالی که ویژگی های کسی که سوار اون یکی بود رو دنبال کرد.. لبخند زد بدون اینکه بدونه کیه

_ این عکس تو یه نمایشگاه تو مدرسه گرفته شده.. هیونگ منو کول کرده بود چون مچ پام پیچ خورده بود

تهیونگ چند ثانیه پیش داشت قل اشتباه رو تحسین میکرد
+ اوه
تموم چیزی بود که تهیونگ میتونست بگه

_ حالت چطوره؟ .. یعنی.. متاسفم که اینو میپرسم
جونگ کوک به پاهاش نگاه کرد

+ عیبی نداره.. متاسفم خیلی سنگین بودم... نمی خواستم غش کنم فقط وقتی تورو دیدم..

twice broken (translate) Donde viven las historias. Descúbrelo ahora