-عروس-

448 56 36
                                    

-عشقم؟

در خونه رو باز کرده و دنبال همسرش میگشت،باید خبر مهمی بهش میداد،همینطور که صداش میزد،کت رو از تنش خارج کرد و روی ساعدش گذاشت:
-عشقم،کجایی؟

بالاخره همسرش با موهای خیس از حموم خارج شد:
+چیه خونه رو روی سرت گذاشتی؟

همیشه همین بود،تهیونگ نقش شوهر عاشق رو داشت و همیشه به رومانتیک ترین شکل ممکن عشقش رو ابراز میکرد،اما همسرش گویی که بویی از رومانتیک بازی نبرده بود،ولی توی این سه سال هردو به این عادت کرده بودن،گرچه تهیونگ گاهی اعتراض داشت که چرا جواب ابراز عشقشش رو بدون هیچ احساس خاصی میگیره،اما اونا واقعا عاشق هم بودن و این رو هردو به خوبی میدونستن.

حوله رو روی موهاش گذاشت و دست به کمر ایستاد تا جواب سوالش رو بگیره.تهیونگ کت رو روی دستش جا به جا کرد:
-باید راجب مسئله‌ی مهمی باهم حرف بزنیم،یعنی باید رضایتت رو داشته باشم و یه خبر بد هم بهت بدم...

جین بدون توجه به حرف ها و استرس خاصی که توی چشما و صدای همسرش بود خودش رو روی کاناپه ولو کرد و با چشمای خماری که بخاطر دوش گرفتن قرمز شده بود،از پایین به تهیونگ چشم دوخت:
+خب؟

سریع روی مبل رو به رو نشست و کتی که به دست داشت رو روی زانوی خودش گذاشت:
-جین،ببین...

حرفش رو قطع کرد،انگشت اشارش رو بالا گرفت:
+نه،اول تو ببین،خستم و مثل سگ خوابم میاد،پس لطفا کشش نده و خیلی سریع بگو،تو که دوست نداری اون روی سگ خواب الود منو ببینی؟

اب دهنش رو پر صدا قورت داد،جین واقعا ترسناک میشد،تردید کرد،از جا بلند شد و مچ همسرش رو گرفت،به جینی که با تعجب بهش نگاه میکرد گفت:
-پاشو عزیزم،باید بخوابی،وقت واسه حرف زدن زیاده...

جین از اینکه تهیونگ ازش میترسید،پوزخندی زد و بلند شد،دستاش رو دور بازوی همسرش حلقه کرد، سر روی دوشش گذاشت و همینطور سمت اتاق خواب رفتن.

جین روی تخت دراز کشیده و خیره به همسرش که داشت لباس عوض میکرد شد،تهیونگ بعد از اینکه کارش تموم شد چشمکی بهش زد و سمت سرویس رفت.

مسواک توی دهن به انعکاس خودش توی ایینه خیره شد و به این فکر میکرد که چطور باید به جین بگه تا اتیش عصبانیتش شعله ور نشه.

بعد از اینکه صورت و دهنش رو شست به اتاق خواب برگشت،جین با اینکه گفته بود خوابش میاد اما هنوز بیدار بود و داشت صفحه های مجازیش رو چک میکرد،شغلشون هیچ ربطی به هم نداشت،جین اشپز یه رستوران ایتالیایی توی برلین بود و تهیونگ هم کارمند اداره‌ی برق.

جین زیاد از فضای مجازی استفاده میکرد درست برعکس همسرش،اون همیشه دنبال ایده های جدید برای طعم و حتی تازیین غذا هاش بود،اما تهیونگ صبح تا شب پشت میز مینشست و شبا هم یا با جین تلوزیون میدید،یا غذا های جدیدش رو تست میکرد،همیشه هم انقدر دیر میومد که بیشتر وقتا همسرش رو توی خواب ملاقات میکرد و بوس شب بخیر رو ازش میگرفت.

[one shot book]Where stories live. Discover now