Chapter 1

315 51 21
                                    

ووت و کامنت فراموش نشه

چیزی که لویی از نامه‌ای که درباره ی خونه دریافت کرده بود[نامهای که فقط بهش یه نگاه سرسری انداخته بود] فهمیده بود، این بود که همخونهش هم همون روز میرسید.

منتظرش موندن هیجان انگیزه؟نه

درهرصورت لویی میخواد هرچه زودتر قالِ قضیه رو بِکَنه تا بتونه رسما از اون عوضی متنفر بشه؟بله

به همین خاطر لویی صبر میکنه

به اندازه ی کافی صبر میکنه، با پاش روی زمینِ صیقلیِ خونه ضرب میگیره، شکمش صدا میده و چشمهاش رو چپ میکنه و با انگشتهاش روی پارچه ی شلوار جینش رو میخارونه، چون لویی خیرسرش اصلا آدم صبوری نیست و از بچهپولدارا متنفره- اون یارو کدوم گوریه؟

درحالی که اصلا آروم و قرار نداشت، تصمیم گرفت که چمدونشو باز کنه- کاری که به ندرت انجامش میده، معمولا بعد از برگشتنش از یه تعطیلات یا کلا یه غیبت طولانی تو محل زندگیش،چمدونش تا هفتهها، و گاهیاوقات ماهها، درحالی که پُر از لباسهای چروک و جورابهای کثیف بود، توی اتاقش دستنخورده ،میموند

تا این که یه روز لویی از خواب بیدار میشد و با خودش فکر میکرد 'اون لباسم کجاست...؟' و بعد لباسها از استتارشون بین کُپههای شلوار راحتی و لباسای شلوغ پلوغش بیرون میومدن و درآخر از چمدون خارج میشدن

این یکی از ضعفهای لوییه- همیشه تعلل و تاخیر داره، همیشه فراموش میکنه

ولی الان چمدونش رو باز میکنه و لباسها رو درمیاره- چشم حسود کور خیلی هم عالی انجامش میده، پیرهنها رو روی جالباسی  آویزون میکنه و شلوارها رو تمیز و مرتب تا میزنه- و وقتی که اتاق بهطور قابل توجهی  مورد قبولش واقع میشه(جدا از این حقیقت که این اتاق خیلی بیشتر از چیزی که لویی خوشش بیاد بزرگه؛ ولی خب بازم هرچی نباشه امروز، روز اولش توی این خونهست)، به اتاقهای دیگه ی سوئیت سر میزنه ، ولی فاصلهش رو با آشپزخونه حفظ میکنه چون اونجا تنها جاییه که هیچوقت قدرت درکش رو نداشته.

نمیشه به این خونه تغییرات زیادی داد.

وسایل کمی که لویی با خودش آورده، علاوه بر آتوآشغالهای تزییناتی و متنوع که حسابی اتاقها رو شلوغ کردن، جای کمی برای خلاقیت به خرج دادن و تغییر دکوراسیون میذاره

بههرحال اون میتونه خیلی امن و امان نقاشیهای آشفتهکنندهای که ظاهرا نشون دهنده ی حیوونصفتی هستن رو دور بندازه(اصلا واسش مهم نیست که توی یه افسانه ی یونانی زئوس میتونه تغییرشکل بده- یه پرنده که داره یه دختر رو به فاک میده، درهرصورت یه پرندهست که داره یه دختر رو به فاک میده)

و خیلی زود، جَوّ ِ شلوغ اونجا کمکم حالوهوای خونه به خودش میگیره

شاید جای امیدی باقی باشه

Young & Beautiful [L.S]Where stories live. Discover now