سیگار داری؟

70 16 9
                                    

آخرین پک از سیگارم و گرفتم و فیلتر باقی مونده اش رو پرت کردم
فیلتر که هنوز داشت میسوخت و جرقه های قرمز از خودش نشون میداد به ارامی توی تاریکی پایین میرفت احتمالا چند دقیقه دیگه منم همینطوری سقوط کنم

وقتی که فیلتر سیگار کامل از توی دیدم محو شد باقی مونده های دود توی ریه ام و خالی کردم
قدمی جلوتر گذاشتم و اماده پریدن شدم ذاتا کسی نیستم که به سخنرانی های پایانی تاثیر گذار علاقه مند باشم کسی رو هم ندارم که بخوام براش همچین پایانی ترتیب بدم پس فکر کنم فقط .... خداحافظ؟

_ببخشید سیگار دارین؟

صدا از پشت سرم بود و دقیقا توی یک قدمی هدفم مزاحمم شده بود آدمی نیستم که بتونم حرفای قشنگی بزنم ولی حوصله بحث کردن هم ندارم پس خیلی ساده گفتم_ سرم شلوغه میتونی از یکی دیگه بپرسی.
صدای کفشاش که داشت روی سنگ ریزه های کوچیک حرکت میکرد اومد بعدش سرش بود که درست از کنارم خم شد و به پایین نگاه کرد

چرا فقط نمیره از یکی دیگه سیگار بگیره و مزاحمم نشه؟

همونطوری که به پایین نگاه میکرد سرشو برگردوند توی صورتم مستقیم توی چشمام زل زد و بعد لبخندی زد

لبخندش چهارگوشه ای بود انگار که یه جعبه خندون بود میخواستم لبخندش و به عنوان تمسخر در نظر بگیرم ولی خوشگل تر از اونی بود که بشه ازش برداشت بدی کرد

_میخوای از اینجا خودت و بندازی پایین؟

گفتم که زیاد اهل حرفای جالب گفتن نیستم_ اهم.
_پس میشه سیگارتو بهم بدی؟ بلخره اون دنیا که سیگار به دردت نمیخوره...میخوره؟
داشت مزاحمم میشد و این کلافه ام کرده بود .
دستمو کردم توی جیبم و پاکت سیگار مالبور(Marl boro)رو در اوردم و سمتش گرفتم.

با تشکر سری واسم تکون داد چشماش روی پاکت درحال گردش بود انگار که میخواست راز بزرگی از توی پاکت سیگار دربیاره و یه جایزه میلیونی رو برنده بشه

اهمیتی ندادم و برگشتم سر کار خودم فقط دو قدم مونده بود تا تمومش کنم .

باز صدای مزاحمش پخش شد البته صداش زشت یا بد نبود اگه کار نداشتم و علاقه ی خاصی به موسیقی میداشتم شاید حتی طرفدار صداش میشدم و ازش میخواستم اهنگای مختلف و واسم کاور کنه تا توی گوشیم داشته باشم و بخوام که بهش گوش بدم ولی نه علاقه ای به موسیقی دارم و نه الان وقت مناسبی برای فن صدای یه مزاحم که نمیزاره کارم و بکنم بشم.
دستش و جلوم تکون داد صدام زد _ آقااا... هعیی یوهووو مردی؟
با صدای گیج گفتم_ همم؟
بازم لبخند جعبه ایشو زد و گفت _ میشه باهام یه نخ سیگار بکشی بعد بپری پایین؟میدونی از تنهایی سیگار کشیدن متنفرم ...

نمیدونم چی توی نگاهم دید که سریع اضافه کرد_ بخدا فقط یه نخ تازه ۵ دیقه دیرتر پریدن مگه واسه تو فرقی میکنه؟تو ترافیک اون دنیا میمونی؟ لطفااااااااااااا با چشمای ملتمس و لبای جمع شدش بهم زل زده بود و سرشو به چپ و راست تکون میداد و همش میگفت لطفاااا^^

تپه آرزوهاWhere stories live. Discover now