EP 44

191 58 19
                                    

کای از آسانسور خارج شد و نگاهی به ردیف میز و صندلی هایی انداخت که کارمندای شرکت پشتشون نشسته بودن و مشغول کار بودن .دست کم صد کارمند نشسته بود .حالا باید چطوری کیونگسو رو پیدا میکرد؟

چشم چرخوند و نگاه های چند نفری رو روی خودش حس کرد که داشت منفعل اونجا میچرخید. سمت نزدیک ترین کارمند که خانومی جوون بود رفت .خم شد و  با صدای آهسته ای گفت:

-ببخشید –

زن جوون که نگاهش به مانیتور کامپیوترش بود سرشو به سمت کای چرخوند و منتظر نگاهش کرد.کای با لبخند مودبانه ای گفت:

-شما می دونید دو کیونگسو کجاست ؟

زن جوون با اخم متعجبی گفت:

-چی ؟

-ام...دو کیونگسو ، یکی از کارمندای اینجاست  ینی همکارتونه که توی این بخش کار میکنه اما هیچ ایده ای ندارم میز کارش کجاست .

زن جوون همونطور که به کای نگاه میکرد سرشو به چپ و راست تکون داد و گفت:

-متاسفم ، ولی همچین شخصی رو نمیشناسم.

کای که نا امید شده بود صاف ایستاد و آروم گفت:

-اوه-

با درموندگی به اطراف نگاه کرد. حالا چجوری باید کیونگسو رو پیدا می کرد؟ اگه میخواست ردیف به ردیف بین صندلی ها بگرده  واقعا معذب کننده بود .همین الانشم چند نفر با کنجکاوی نگاهش میکردن. تصمیم گرفت از اون طبقه خارج شه و با کیونگسو تماس بگیره تا توی لابی شرکت همدیگه رو ببینن. اما همین که اومد به سمت آسانسور بره ، در آسانسور باز شد و بدترین آدمی که کای میشناخت ازش خارج شد.

چانیول در حالی که کت و شلوار تیره ای به تن داشت و پشت سرش یه مرد و یه زن حرکت میکردن از آسانسور پیاده شد .کای ابروهاشو در هم کشید و تو دلش گفت: گندش بزنن ..این توی این طبقه چیکار داره .میخواست بدون اینکه چشم چانیول بهش بخوره یجایی خودشو قایم کنه اما دیر شده بود و چانیول بلافاصله چشمش به کای افتاد . با ابروهای بالا رفته بهش چشم دوخت و به سمتش حرکت کرد. مرد و زن هم پشت سرش اومدن .وقتی نزدیک کای رسید پرسید:

-تو اینجا چیکار میکنی؟

کای بدون تغییر دادن اخمش گفت:

-به تو ربطی نداره

کای سعی ای برای پایین آوردن صداش نکرد و اهمیتی نداد که همین الان تعدادی از کارمندای چانیول تو فاصله ی نزدیکی ازشون نشستن و دارن می شنون که یکی اینطوی با رئیسشون حرف میزنه .

April Fool's Day (دروغ آپریل)Where stories live. Discover now