Part 8

100 35 43
                                    

🥀❤️⚰
#Revival
𝐏𝐚𝐫𝐭: #8

اونا طبق بخش سوم، جنازه یا همون اسکلت رو آورده بودن و خیلی صحیح استخوان‌ها رو کنار هم گذاشته بودن.
خوشبختانه انقدر تمیز اینکارو انجام دادن که هیچکس نفهمید چه اتفاقی افتاده! به جز امریکا و استیفن و البته شنل جادویی!

حالا نوبت بخش چهارم کتاب بود.

«بخش چهارم: (جادوگر) ارتباط مستقیم با کتاب دارک‌هولد باعث شروعِ مستقیمِ این کار میشود. جادوگر باید از این کتاب استفاده کند یا کسی را بیابد که تاکنون از این کتاب استفاده کرده باشد. حضور مستقیم کتاب فقط به کار سرعت می‌بخشد و ضروری نیست.»

عالی شد! استیفن باید باز اونکارو انجام میداد! ولی نمی‌خواست! نمی‌خواست روح و جسمش بیشتر از این آلوده بشه! پس باید چیکار میکرد؟ باید واندا رو پیدا می‌کرد... واضح بود که واندا نمرده... به هرحال، اون یه جادوگر قوی بود و به این سادگی نمی‌مرد! استیفن یقین داشت یه جایی توی همون خرابه زنده‌ست.

رفت دم اتاق امریکا و در زد: "امریکا؟ بیداری؟"
وقتی صدایی نیومد استیفن ادامه داد: "من باید برم به همونجایی که با واندا جنگیدی، همونی که الان یه مشت سنگ شده. تا برمیگردم کار احمقانه‌ایی نکن"

خب، متاسفانه امریکا اصلا خونه نبود که این حرف‌ها رو بشنوه. اون الان به همراه پیتر داشت توی خیابون قدم میزد (البته که هردوتاشون استتار کرده بودن! فقط با کلاه و عینک)

امریکا عینکش رو که یکم پایین اومده بود درست کرد: "خب پیت؟ زندگی به عنوان یه پولدار چطوره؟"
پیتر شونه بالا انداخت و دستی به گردنش کشید: "نمیدونم... راستش... به این چیزا عادت ندارم! حتی به اینکه بهم میگن پیتر استارک! من همون پیتر پارکرم! نمی‌تونم باهاش کنار بیام"

امریکا با یه قیافه بی‌حسی نگاهش کرد: "ببین... منظورم این بود که پولاتو چطور خرج میکنی؟"
پیتر خندید طوری که از خنده سرخ شد: "شت! خب راستش... یه کاستوم جدید واسه خودم ساختم"

امریکا پوفی کشید و چند قدم جلوتر از پیتر راه رفت و دور خودش چرخید: "لعنتی! باید بگی می‌رم پاساژ و هرچی بخوام می‌خرم! می‌رم رستوران و کل غذاهای منو رو سفارش می‌دم! مدل جدید آیفون و آیپد خریدم! سهامدار مک‌دونالد شدم! می‌فهمی منظورمو؟"

پیتر دستشو به کمرش زد و ایستاد: "من اهل این چیزا نیستم خانم چاوز!"
امریکا دست پیتر رو گرفت و کشید: "بلد نیستی خرج کنی! بیا بریم پاساژ خودم میدونم چطوری یه استارک جذاب ازت بسازم!"
پیتر با خنده نالید: "داری شبیه خانم پاتس رفتار میکنی!"
امریکا ابرو بالا انداخت: "پس نظرت چیه مثل خانم پاتس نباشم و امریکا باشم؟ امریکا میگه بریم همونجایی که دوست دختر سابقت کار میکنه تا شاید بتونی باز مخشو بزنی!"

Revival (Tony X Stephen)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant