_این مال کیه جینا؟
ماگ مشکی رنگی که بین انگشت های ظریف و کشیده اش اسیر شده بود رو بالا تر گرفت.
اون اخم ریز و لبخند سردی که رو صورت جین نشسته بود نمی تونست نشونه خوبی باشه. عمراً نشونه خوبی نبود.
_بندازش تو پاکت آشغالا... ممنون!
زمزمه وار گفت و کتاب دیگه رو از توی کتابخونه برداشت. کتاب رو به زور بین بقیه کتاب های توی کارتن جا داد و کارتن خالی دیگه رو برداشت.
_آخخخخخخخخخخ! دیگه جون ندارم. بیا یه ذره استراحت کنیم سوک جینا!
_انقدر تنبلی نکن دختر کوچولو..
_اصن چرا باید توی همچین خونه گنده ای زندگی میکردییییی.
دخترک کلافه فریاد زده بود و بین باز کردن پارچه گل منگولی دور سرش روی کاناپه جا گرفت.
_باید میرفتم خوابگاه.
خمیازه بلندی کشید و با کنار کشیدن خودش اجازه داده بود که جین کنارش بشینه.
_انقدر غرغر نکن دختر کوچولوووو!
_یا یا یاااااا! لپم رو ول کن سوکجینا.
آره،
سوکجین عاشق این بود که لپ های موچی مانند دختر کوچولو غرغروش رو بین انگشت های گنده اش قفل کنه و تا ابد بچلوندشون.و بازم آره،
این یکی از عادت های جین بود که ناجیونگ، دختر کوچولو غرغرو، واقعا ازش متنفر بود.و شاید فقط همون جیغ بلند نا جیونگ می تونست جین رو از دخترک دور بکنه. جیغ فرابنفشی که حتی گربه سیاه بخت برگشته کوچه بغلی رو هم از خواب پرونده بود.
_این صداها رو از کجات در میاری بچه؟؟
و شروع به جمع کردن خون های فرضی کرد که از گوشش سرازیر شده بود.
دخترک هم همینطور که ادای جین رو در میاورد به سمت تنها کشو میز عسلی خم شد.
_صد هزار بار بهت گفتم لپای منو نکـ... یو یو یو! اینا چیه کیم سوکجین اعظم؟؟
و با شیطنت خاصی که پشت نقاب تعجب زده اش قایم کرده بود به سیدی های توی کشو اشاره کرد.
_فوضولی نکن بچه جون. اونو خودم تمیز میکنم. جیونگگگگگ! بذارشون سر جاش.
عصبانی به نا جیونگ که تا کمر توی کشو خم شده بود توپید.
_آیگووو! اینو ببین. یه فیلم خصوصی؟
لبخند تمسخر آمیزی که گوشه صورت دختر نشسته بود و اون سیدی لعنتی که بین انگشت های کشیده اش قفل شده بود؛
عصبی چشماش رو توی حدقه چرخوند.
_بذارش سرجاش کیم نا جیونگ. این یه خواهش نیست!
YOU ARE READING
𝐴 𝑐𝑎𝑟𝑡𝑜𝑛 𝑜𝑓 𝑙𝑒𝑡𝑡𝑒𝑟𝑠
Fanfiction𝘯𝘢𝘮𝘦: 𝘢 𝘤𝘢𝘳𝘵𝘰𝘯 𝘰𝘧 𝘭𝘦𝘵𝘵𝘦𝘳𝘴 𝘤𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘯𝘢𝘮𝘫𝘪𝘯 𝘸𝘳𝘪𝘵𝘦𝘳: 𝘶𝘬𝘪𝘺𝘰 𝘤𝘩𝘢𝘯 𝘨𝘦𝘯𝘳𝘦: 𝘳𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦, 𝘢𝘯𝘨𝘴𝘵, 𝘴𝘢𝘥 𝘦𝘯𝘥 . . . . . . . "نامجونا... خیلی برای برگشتن دیر شده، برای ما هیچ پایان خوبی وجود نداره!"