𝓟𝓪𝓻𝓽 2

584 80 7
                                    

خب من آماده ام با پارت جدید آمده ام من واقعا انتظار نداشتم توی  ۲ روز با ۱ فالوور ۷ تا ووت بگیره فیکم و بخوام پس فرداش دوباره آپلود کنم
ممنون از همگی :)
من حقیقتا با ویو کاری ندارم چون خودم روزی حداقل ۵ بار نگاه میکنم که ببینم چقد ووت خورده، پس الان اینجوریم که اوکی، ۶ نفر دارن فیکمو میخونن (خودمم ووت میدم😔🤌🏻)
پس لطفا اگر کسی داره فیکمو میخونه و ووت نمیده، لطفا بده 🦖
چون هر چی تعداد ووت ها بیشتر باشه انگیزه من برای آپلود بیشتر میشه و اصلا ادامه پیدا کنه یا اسمات داشته باشه  تچکر اوری وان 🫦
♡________________♡

قبل از هر چیزی دوست پسر جین

اسم: کانگ تهیونجنسیت: آلفای مذکررایحه: بادوم سن ۱۹

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اسم: کانگ تهیون
جنسیت: آلفای مذکر
رایحه: بادوم
سن ۱۹

اسم کانگ میناجنسیت: آلفای مونث رایحه : گل زرکانگ مینا یکی از دوستای خواهر کوکه که جلو تر می‌فهمید ■___________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اسم کانگ مینا
جنسیت: آلفای مونث
رایحه : گل زر
کانگ مینا یکی از دوستای خواهر کوکه که جلو تر می‌فهمید
■___________________

متوجه شد توی راتش عه اما بر خلاف امگا حس خوبی داشت، فکر میکرد که  اوه خدای من! من امگای خودم رو ملاقات کردم
چرا این فکر رو میکرد؟ چون راتش رو هفته پیش گذرونده بود و فقط دوتا شرط برای این اتفاق بود
۱ جفتش رو ملاقات کرده
۲ مشکلات هورمونی داره
که به هیچ وجه دلش نمی‌خواست دومی باشه

به سمت آشپزخونه حرکت کرد تا قرصای کنترل کننده رو بخوره
اما چیزی دید که اعصابشو بهم ریخت
+جئون جیوون
○اوپا؟ (زهرررر🦖)
×کوک؟
+...الان چیکار دارید میکنید؟
○جیمین سونبه ازم جزوه هامو میخواست
+اها. ولی چرا جیمین انقد نزدیکت وایساده
×عا.. جیوونا ... یه چیزی روی موهاته
یه تیکه دستمال کوکی که به موهای دختر چسبیده بود رو از روی موهاش جدا کرد و نزدیک تر رفت
+باشه باشه من جزوه هاتو به سونبه میدم تو برو با بومگیو جونت حرف بزن
○ اوپا حالت خوبه؟ تا همین ۲۰ دقیقه پیش که داشتی فحشش میدادی
+ببخشید دونگ سنگ سلیطم. برووو
دستشو پشت کمرش گذاشت و بردش بیرون آشپز خ نه و د  کسری از ثانیه برگشت
+جئون جی وون نه.
×جونگو بس کن.. اون خیلی خوشگله..تا آخر میخوای تنها نگهش داری؟
+نه اما
×اما؟
قرصشو خورد
+اما نمی خوام تو آینده پارک جیوون بشه
×خب چرا کوکی
+چون تو هر روز با یه دختری و من فقط نمیخوام آسیب ببینه
Writer pov:
بعد از مرگ مادرش، پدرش دوباره ازدواج کرد که زن یه پسر داشت
جونگکوک قبلا اینجوری نبود حتی هیچ مشکلی نداشت که خواهرش با جیمین قرار بذاره اگه اونموقع ازش میخواستن
اما مثلا برادر ناتنیش که حسود پلاستیکی صداش میزد سعی کرد به روز خواهر رو لمس کنه و جیوون  واقعا دختر زیبایی بود خیلی شبیه مادرش بود
Flashback
جیوون از همه جا بی‌خبر چون مثلا توی خونه خودش بود یه شلوارک کوتاه پوشیده بود و هوا بشدت گرم بود
اگر میدونست برادراش خونه ان، قطعا اینکارو نمی‌کرد... اگر میدونست اون اتفاق قراره براش بیوفته اصلا خونه نمیومد
روی ماشین لباسشویی خم شده بود و توی گوشیش میچرخید، پاهای سفید و تو پرش به چشم میومد
با حس کردن دستی روی باسنش خواست طبق واکنش های طبیعی بدن از جا بپره، که صاحب همون دست پشت گردنش رو  گرفت و نذاشت تکون بخوره
با حس کردن رایحه اشنای برادر ناتنیش،  رایحه لوندر ترسیدش ناخواسته شدید تر شد
○ چانگ سون اوپا.. چیکار داری میکنی؟؟
=هششش.. لوندر کوچولو سکسی من..
دستشو بالا برد و روی باسن دختر کوبید
از ترس گریش گرفته بود و التماسش میکرد که تمومش کنه
که با حس چاقویی پشت گردنش صداش در نبومد
=چی شد دونگ سنگ کوچولو؟ خفه شدی؟
پسر با کشیده شدن یهویی موهاش و پرت شدنش به عقب و حس رایحه غلیظ قهوه فهمید که باید اون خونه رو ترک کنه هر چه سریع تر بهتر اما آلفای بزرگ تر این اجازه رو نداد و دماغ پسر رو شکست و کاش همین بود
داشت زیر مشتاش لهش میکرد و بعد از خونه پرتش کرد بیرون
بعد از بیرون رفتنش چشماش بخاطر گرگش قرمز شده بود و برگشت و با همون چشما به خواهرش زل زد که می‌شد صدای زوزه های گرگش از روی ترس رو شنید و چشماش اشکی بود
آروم سمت آلفای برزگ تر رفت و بقلش کرد و شروع کرد به گریه کردن

شاید الان بگید خب؟؟؟ ولی بعد از اون اتفاق نه تنها به پدرش اطلاع داد و پدرش اون زن و اون عوضی از اون خونه رفتن بلکه از کره رفتن *امریکا
بعد از اون اتفاق و مزاحمت های جنسی زیادی که برای خواهرش اتفاق افتاد، به قدری روش حساسه و که خودشم اذیت میشه

توی مرغ فروشی کوچیک هوا بد بخوری گرم بود و توی تابستون های سگ پز‌ کره
باید برای مادرش غذا های مقوی میخرید اما پول کافی رو نداشت برای همین سراغ یه کار پاره وقت توی یه مرغ فروشی  هرچند که پول کافی ازش در نمیاورد
𖧷 هی پسر
_ ب..با منی؟
𖧷اره
_بله؟
𖧷شنیدم مادرت جراحی تخلیه رحم داشته
_از کجا شنیدید؟
𖧷 از مکالمت با رئیس
_خب، بله این درسته
𖧷 از اینجا پول کافی در نمیاد منم فقط برای پر کردن تایمم میام اینجا
_خب میگید چیکار باید کنم؟
𖧷یه بار این نزدیکی هست که شدیدا داره دنبال  بارمن میگرده
_چ..چقدر پول میده سونبه؟
𖧷حدودا..۱۰ میلیون وون توی ماه صاحب اونجا دوست خودمه و هر کاری بیشتر از وظیفه انجام بدی پول بیشتری میگیری
_لوکیشنش رو بهم میدی سونبه؟
𖧷حتما

از وقتی که یونیفرم رو گرفته بود پشیمون شده بود ولی دیر بود چون قرارداد داشت و اگر زود تر از وقت استعفا میداد باید خسارت میداد
یونیفرم رو پوشیده بود و داشت به خودش توی آیینه نگاه می‌کرد دامن سفید کوتاه بخشی از باسنش رو به نمایش میذاشت و یه بلیز مردونه سفید که شبیه یه کراپ تاپ بود و یه کروات و یه کت کوتاه مشکی و یه پاپیون سفید طوری روی موهاش و جوراب های بلند سفید عروسکی و کفشای مدرسه
با خجالت از اتاق بیرون اومد تا رئیسش ببینتش
با خجالت و گونه های سرخ شده دامنش رو کمی پایین تر کشید تا پاهاش بیشتر پوشیده بشن
اما رئیسش دامن رو همونطور بالا کشید
¥ اینجا جایی برای خجالت نیست ته کوچولو  تو یکی از سکسی ترین هایی هستی داشتم امشب کارتو شروع کن


به پیشنهاد جیمین به بار یکی از آشنا هاش رفته بودن
×اون جیان عوضی تمام بارمن های سکسی سئول اینجا جمع کرده
یونگی همراهیشون نکرده بود چون با هوسوک جونش قرار داشت و همینطور جین و دوست‌ پسرش
پس فقط کوک و جیمین بودن
جیمین توی پیست رقص داشت با یه دختری مثل همیشه لاس میزد

کوک بدون اینکه سرشو بالا بیاره بارمن رو صدا زد

حین کارم یکی از مشتریا صدام زد که صدا خیلی آشنا بود سمتش رفت و با دیدن مشتری خشکش زد..

♤_____________
خبب اینم از پارت دو
ووت و کامنت شرطش مثل قبله
باییی 🌕🦍❤️
* جواد را لعنت کنید

ℳ𝓎 ℒ𝓊𝓃𝒶☽︎/☾︎لونای منWhere stories live. Discover now