ꜰᴀᴛᴇ

3.7K 240 105
                                    

جئون جانگ کوک ۳۲ سالهامگا(زجه)رییس مافیا کل آسیابا رایحه رز و شکلات تلخ دوست نداره جفتش رو پیدا کنه چون معتقده فکش رو میاره پاییناز کسی که متنفره: الهه ماه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جئون جانگ کوک
۳۲ ساله
امگا(زجه)
رییس مافیا کل آسیا
با رایحه رز و شکلات تلخ
دوست نداره جفتش رو پیدا کنه چون معتقده فکش رو میاره پایین
از کسی که متنفره: الهه ماه

کیم تهیونگ۲۳ سالهآلفا (زجه تر)گل فروشی داره و دانشجویه عکسایهرایحه وانیل و پرتقالدوست نداره به هیچ وجه جفتش رو پیدا کنهاز کسی که متنفره: الله ماه و دوست پسرش

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کیم تهیونگ
۲۳ ساله
آلفا (زجه تر)
گل فروشی داره و دانشجویه عکسایه
رایحه وانیل و پرتقال
دوست نداره به هیچ وجه جفتش رو پیدا کنه
از کسی که متنفره: الله ماه و دوست پسرش

کیم تهیونگ۲۳ سالهآلفا (زجه تر)گل فروشی داره و دانشجویه عکسایهرایحه وانیل و پرتقالدوست نداره به هیچ وجه جفتش رو پیدا کنهاز کسی که متنفره: الله ماه و دوست پسرش

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لی هاجون
۲۵ساله
بتا
دوست پسر کیم تهیونگ که فقط میخواد بکنتش

___________________________________

پسر عصبی چشم هاشو بست و گل ها رو داخل گلدون مخصوص گذاشت.
امروز بار جدید براش اومده بود و داشت گل ها رو یکی یکی داخل جعبه هاشون میزاشت ولی چی؟
دوست پسر بی فکرش دم گوشش فقط صحبت از سکس میزد.
آخرین شاخه بابونه رو توی گلدون گذاشت که صدای دوست پسرش بلند شد.
÷من دیگه نمیتونم تحمل کنم تهیونگ!
به سمت پسر بدقواره رو به روش برگشت دلیل اینکه باهاش تو رابطه بود رو نمی‌فهمید!
وقتی پسر روبه روش حتی به دردش نمی‌خورد و تنها چیزی که بهش فکر میکرد سکس بود!
÷ببین تهیونگ از وقتی که ما رفتیم تو رابطه تو یک بار هم بامن سکس نداشتی درحالی که من دوست پسرتم میفهمی اینو؟
ما درست ۴ ماهه باهمیم و به جز بغل هیچکاری نکردیم من سکس می‌خوام من نیاز دارم و اگر رفتم و با یکی دیگه سکس کردم نگی خیانت کردی و ای...
_ خب برو خیانت بکن!
پسر با تعجب به پسری که حالا با گل ها خودش رو سرگرم کرده بود زل زد.
÷یعنی چی؟!
_فکر کنم شنیدی که چی گفتم وارد رابطه شدن با تو حماقت محض بود من اول رابطه بهت گفتم که گرگ به شدت ضعیفی دارم و نمیتونم سکس داشته باشم به جز جفتم ولی تو؟
خر تر از این حرفایی که بفهمی پس بهتره رابطمون رو تمومش کنیم.
پسر با عصبانیت به پالتوی خاکستری رنگش چنگی زد و به دقیقه نکشید که از گل فروشی پسر خارج شد.
÷هاجون نیستم اگه دهن تو رو سرویس نکنم.
پسر لبخندی به خلاص شدنش زد.
_اه بالاخره راحت شدم از شرش.
کار گل ها رو تموم کرده بود پس به سمت کاغذ های رنگی و چسب ها رفت تا اون ها رو هم جا به جا کنه ممکن بود هر آن مشتی وارد مغازه بشه‌.
جئون عطر مخصوصش رو زد و یقه کتش رو درست کرد دوباره فوشی به الله ماه داد و به سمت پایین عمارتش رفت.
سری به ادای احترام افرادش گذاشت و سوار ماشین شد.
امروز میخواست قبل اینکه به شرکت بره به مادر پیرش هم سر بزنه
پس به راننده گوش زد کرد که قبل شرکت به خونه مادرش بره.
درست توی راه خونه مادرش بود که گل فروشی توجهش رو جلب کرد لبخندی زد چی میشد اگر اون پیرزن رو خوشحال میکرد؟
+لی جون!
×بله ارباب.
+دور بزن و جلوی اون گل فروشی وایسا.
×چشم ارباب
راننده دوری زد و جلو گل فروشی ایستاد.
مرد پیاده شد و به سمت گل فروشی رفت و در شیشه ای رو به داخل هل داد که باعث صدای زنگوله ی بالای در شد و مواجه شدن با برگشتن پسر زیبایی به سمتش اون رایحه ضعیف که داخل مغازه پیچیده بود و نمیشد اسمش رو رایحه گذاشت ولی جئون در تشخیص رایحه ها به شدت قوی بود و این رو مدیون گرگش بود!
اون رایحه ضعیف پرتقال که تند بودنش نشون از آلفا بودن پسر میده و یه لحظه وانیل؟
برای یک آلفا وانیل ؟
پرتقال رو میشه یک جایی جا داد ولی وانیل رو هرگز
وانیل بوی شیرین و جذب کننده ای داشت و برای یک آلفا زیادی مناسب نبود...
و این مسئله خیلی براش آشنا بود.
درست مثل مسئله ی خودش.
رز و شکلات تلخ برای یک امگا زیادی تخمی تخیلی بود
البته اگر میشد جئون رو امگا صدا زد
جئون فقط از امگا بودن اسمش رو یدک کشیده بود.
وارد مغازه شد و با بسته شدن در و صدای دوباره زنگوله توجه پسر رو به خودش جلب کرد.
پسر هم درست مثل مرد مجذوبش شده بود و حرفی نمی‌زد و انگاری که درست مثل حرف های مرد رو با خودش تکرار میکرد.
مرد قدمی جلو برداشت و سلام آرومی کرد.
پسر سری تکون داد و لبخندی زد.
_خوش اومدید.میتونم کمکتون کنم؟
مرد سرفه مصلحتی کرد و درخواستش رو به پسر گفت.
+عام...حقیقتا من برای مادرم که چند وقته ندیدمش یه گل می‌خوام. حدودا ۵۸ سالشه و از چیزای شلوغ خوشش نمیاد.
پسر سری تکون داد و به سمت گل ارکیده رفت و بعد از برداشت رنگ بنفش و صورتی گل های سفید ریزی که کنار همون سبد بود برداشت و به سمت میز مخصوصش رفت.
کاغذ سفید رنگ که تکه های بنفش و صورتی در اطرافش پخش شده بود رو ، روی میز باز کرد و شروع کرد به درست کردن جایگاه گل ها و توضیح دادن به مرد جذاب رو به روش.
_گل ارکیده بنفش به معنی اصالت احترام و تحسینه و نشون دهنده احترام به طرف مقابله.
جئون سری تکون داد و به بقیه مکالمه پسر گوش داد.
_و گل ارکیده صورتی برای خانم ها به شدت هدیه خوبیه نشون دهنده دوست داشتنی بودن و معصومیته و تحسین و زیبایی رو به همراه داره.
جئون لبخندی به سلیقه پسر زد.
+ پس اون سفیدکا حکم چی رو دارن؟
پسر لبخندی به لحن مرد زد.
خیلی واضح بود که مرد شغل خشنی داره درست برعکس خودش!
پس تصمیم گرفت درست مثل مرد صبحت کنه چون صرفاً به نظرش بامزه بود!
_اون سفیدا حکم پاک و صمیمیت رو دارن و معنی خاصی ندارن ولی برای زیبایین!
مرد اهانی گفت و گوشه لبش رو زبون زد.
پسر بعد از تموم کردن گل به دست مرد دادش و لبخندی زد.
مرد بعد از حساب کردن قیمت میخواست که از مغازه پسر خارج بشه که صدای پسر متوقفش کرد!
_لطفا دوباره بهمون سر بزنید
و لبخندی ته شین حرفش کرد!
مرد آب دهنی قورت داد و بعد از تکون دادن سرش به سمت ماشینش حرکت کرد.
پسر بعد از رفتن مرد روی صندلی ولو شد و به سگ نژاد پامرانینش زل زد.
لبای تینت زده شدش رو آویزون کرد و زیرلب شروع کرد به غرغر کردن.
_تانی دیدی چقدر خوب بود؟فاک خیلی خواستنی بود کاش جفتم همچین چیزی باشه ولی رایحه خیلی عجیبی داشت رز برای یک آلفا؟
با رسیدن فکری به ذهنش با تعجب سیخ شد و به رو به روش زل زد.
_یه لحظه رز برای آلفاااا؟؟شکلات تلخ رو میتونم هضم کنم ولی رز؟؟؟
نکنه...نکنه اونم مثل من..نه بابا کصشر نگو تهیونگ
غرشی زیر لب کرد آلفای درونش بدجوری عصبی و کلافه شده بود.
_میخوام بازم ببینمش تأنی.



جئون دکمه های پیراهن کرمی رنگش رو بست حدودا ۳ ماه و ۱۶ روز بود که هر روز به مغازه گل فروشی می‌رفت و گل های اون پسر رو میخرید و صد در صد موضوع گل نبود!
امگای مرد کشش تخمی تخیلی به پسر داشت و این اذیتش میکرد...
غرشی زیر لب کرد و کلافه پشت فرمون نشست.
+خفه شو دیگه امگا داریم میریم پیشش.
امروز مرد تصمیم گرفته بود به پسر دست بزنه و لمسش کنه چون خسته شده بود اگر که جفتش نبود راهشو میکشید و می‌رفت و اگر بود سریعا باید بهش رسیدگی میکرد این وضعیت بدجوری روی مخش بود.
ماشین رو پارک کرد و بعد از سلام به پیرمرد میوه فروش که جدیدا نصحیتش میکرد به سمت گل فروشی رفت وارد شد و منتظر بود که تهیونگ مثل همیشه جمله:
_جئون من بهت پا نمیدم خسته نکن خودت
رو تکرار کنه ولی صدایی نیومد مشکوک ابرویی بالا انداختن.
تهیونگ هیچوقت مغازه رو اینطوری ول نمیکرد و اگر عجله داشت همیشه کلید ها رو به لی میداد تا مواظب مغازه باشه و یا مغازه رو ببنده.
و الان؟
بارهای تازه ای که اومده بود، یونتان و تهیونگی که نبود، مغازه ای که باز بود و از همه مهم تر میز تهیونگ بهم ریخته بود؟؟؟
تهیونگ حاضر بود آدم بکشه ولی چیزی بهم ریخته نباشه و این که الان اینجا اینطوری بود بدجوری روی مخ جئون بود.
خواست برگرده و از آقای لی بپرسه که صدای اممم مانندی جلوش رو گرفت پوزخندی زد پس تهیونگ داخل بود ولی یکی هم کنارش.
اروم در رو بست و پشت دیوار قایم شد و بعد این صدای تهیونگ بود تقاضای کمک میکرد
_و..ولم کن حروم زاده اون بدونه تیکه پارت می‌کنه...
جئون پوزخندی زد و به سمت اتاقک پشت مغازه رفت تهیونگ گازی از دست پسر گرفت و میخواست به سمت در فرار کنه که باز اسیر دست های هاجون شد
_ ولم کن آشغال ولم کن میفهمی اون جفتمه؟همه چی تموم شده گورتو گم کن
هاجون پوزخندی زد و سه بار بر روی گردن پسر ضربه زد.
÷ پس مارکت کو خوشگله؟
همون لحظه سردی چیزی رو درست در همون قسمت گردنش حس کرد.
جئون با تقلید از پسر سه ضربه به گردنش زد و دم گوشش گفت
+بهتره همینجوری کتت رو برداری و بری بیرون یه مرد کت شلوار قد بلند راهنماییت می‌کنه که مسالمت آمیز صحبت کنیم و حلش کنیم و اگرنه میتونم اینجا کارت رو تموم کنم.
پسر آبدهنی قورت داد و سریع تهیونگ رو ول کرد.
تهیونگ سریع رفت و پشت جئون قایم شد و پیراهن مرد رو داخل دست هاش فشرد.
پسر پوزخندی به تهیونگ زد و بعد از برداشتن کتش به سمت در رفت
جئون با پوزخند هاجون رو بدرقه کرد پسر بیچاره فکر میکرد که زنده میمونه؟ خنده دار بود
و صد در صد اون پوزخند رو تا ابد روی صورتش حک میکرد.
برگشت سمت تهیونگ و بعد از در آغوش کشیدنش به ثانیه نکشید که چشماش به رنگ قرمز در اومد و از اینکه اون پسر جفتشه مطمعن شد پسر رو از خودش فاصله داد و به چشم های سبز پسر زل زد بعد از گذشت چند دقیقه به سمت پسر حمله ور شد و لب هاش رو هدف قرار داد.
دستی زیر پای پسر انداخت و به سمت میز حرکت کرد.
وقتی همچنان که پسر رو می‌بوسید وسایل روی میز رو روی زمین انداخت و خوب میدونست که بعداً مورد حمله غرغرهای جفتش قرار خواهد گرفت.
روی میز دراز کشش کرد و به چشم هاش زل زد.
+اجازه هست؟
_سریع باش جئون تا خودم دهنتو نگاییدم
مرد پوزخندی به خوی وحشی آلفا زد
و شروع کرد به لخت کردن جفتشون.
بعد از اینکه اون تیکه پارچه های مزاحم رو در آورده بود به سینه های جفتش حمله ور شده بود کبودشون میکرد
یکی از سینه های پسر داخل دهنش بود و دیگری بین انگشت هاش.
توقع داشت که پسر از لذت هرکاری کنه ولی توقع نداشت که موهاش توسط تهیونگ نوازش بشه
درست مثل یک پسر بچه!
بعد از اینکه از سینه های پسر دل کند به سمت پایین رفت و هر چقدر پایین تر می‌رفت اندام پسر کبود تر میشد تا به این که به سوراخ صورتی پسر رسید .
پاهای تهیونگ رو داخل شکمش جمع کرد و لیسی به شیار باسن پسر زد و از طعم خوبش هومی کشید
+ واسه من خط و نشون میکشیدی؟ حالا کی زیر کیه خوشگله
تهیونگ پوفی کلافه ای کشید و سوراخش رو به دهن جئون نزدیک کرد که مرد ازش فاصله گرفت.
+نوچ نوچ سریع باش بگو ببینم کی زیره؟
_اگه یکم دیگه ادامه بدی خودم میکنمت
مرد قه قه ای زد و تفی روی سوراخ پسر انداخت و دیکش رو توی دستش گرفت و چند ضربه به سوراخ پسر زد و یک ضرب وارد شد که باعث جیغ پسرکوچکتر شد
_خودم میکنمت جئون!
مرد لبخندی زد و این تازه آغاز راند اول اونها بود....





سلاممممم
چطوریددد😭😭
چکش نکردم چون به یه افریطه قول دادم
که اپ میکنم
میشه بهش عشق بدید:)؟
مرسیییی

"ᴏɴᴇꜱʜᴏᴛ ʙᴏᴏᴋ"Where stories live. Discover now