بکهیون خودش رو روی صندلی انداخت و لبخند گشادی زد : منتظر نبودی بیام؟
حالش به نظر واقعا بهتر بود و همین باعث می شد چانیول بابت تظاهرش به خوب بود نگران نباشه .
- زود خوب شدی
با صدای آرومی بعد از خم شدن سمت پسر کوچکتر گفت و مطمئن شد کسی نگاهش نکرده باشه . شاید بکهیون فرق داشت ولی بقیه هنوز هم براش بقیه بودن
+ اونقدر بدخیم نبود چانیول شی ، مامانم برام سوپ پخت و حواسم بود که استراحت کنم . جیغ و داد های نارا اجازه نمیداد احساس کنم از زندگی عادیم دور شدم و به علاوه یه نفر اومد عیادتم و کلی خوشحالم کرد
جمله ش رو با خنده تموم کرد و چانیول ابرویی بالا انداخت ؛ ولی نه بخاطر اینکه بکهیون به همچین چیزی اشاره کرده یا حتی چون فراموش کرده اون یه نفر کیه ...
- بجز من کسی نیومد؟
سعی کرد لحنش رو اروم و عادی نگه داره ولی بکهیون متوجه بهت حتی از روی مردمک های گشادتر شده ش هم میشد
+ عمه هام تلفنی باهام صحبت کردن و دوستام نمیدونستن . کس دیگه ای نبود که بیاد
چانیول سری تکون داد و سرجاش نشست . خودشم نمیدونست ؛ ولی پیگیر شده بود! ندونستن دلیل موجهی برای کم کاری دوستاش نبود و چانیول نمیخواست درباره عمه بکهیون نظری بده
+ بیخیال .. تو چخبر ؟ رنگ موی جدیدت توی محل کارت چطوره ؟
بکهیون سعی کرد بحث رو عوض کنه و چانیول چرخی به چشم هاش داد . بکهیون واقعا زیادی سرخوش بود یا این فقط چیزی بود که مرد بزرگتر احساس میکرد؟
- خوبه . یکم توجهشون و اون نگاه های مستقیم برام آزاردهنده بود ولی حالا دوباره براشون مثل قبل مهم نیست
+ همیشه همینه چانیول شی ، همه چیز و همه کس یه دوره ای دارن . توی اون دوره که معمولا بدو ورودشونه همیشه میدرخشن و تمام توجه ها رو سمت خودشون میکشن ، ولی وقتی دوره شون بگذره نگاه ها بهشون عادی میشه و خیلیا حتی بیخیالش میشن
- پس منم یه دوره دارم ؟
چانیول جدی پرسید و بکهیون از اینکه نمیتونست ردی از شوخی توی چشمهای مرد ببینه خوشش نیومد
+ نه. ما دوستیم و این فرق داره آقای پارک ؛ این چیزا رو نمیشه با بقیه چیزا یکسان قضاوت کرد .. عشق ، دوستی ، خانواده ! اینا مسائل متفاوتین
- پس نمیتونی بگی همه چیز ، باید بگی اکثر چیزا .. یا شایدم اشیاء و ادمای معروف ؟
+ اشیاء و ادمای معروف بجز لیام پین
بکهیون با خرسندی گفت و وقتی چانیول ابرویی بالا انداخت خندید
+ یادت رفته مگه؟ ازم خواستی بین لوی و لیام یکی رو انتخاب کنم و من لیامو انتخاب کردم . اون حالا دوست پسرمه و از رده ادمای معروف عادی جدا میشه
YOU ARE READING
Chany Not The 25-[2/4]🫀ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
Fanfictionبکهیون از نظر خودش ادم خوبیه ؛ پسری که به قوانین و حقوق شخصی افراد احترام میزاره و فقط از یه چیز متنفره : نادیده گرفته شدن پس بکهیون همیشه سوپر هیرو ادماییه که بهشون توجهی نمیشه یا مورد ظلم قرار میگیرن ، ولی مرد سیاهپوشی که هر روز توی ایستگاه ملاقات...