𝒑𝒂𝒓𝒕 𝟏𝟐

75 13 0
                                    

~~~~~~~

درو باز کرد و به محض وارد شدنمون ژاکتمو رو پشتی
یکی از مبلا پرت کردم..

آهی کشیدم و خودمو رو کاناپه راحتی انداختم..

چانیول:اونا دیوونه شده بودن!

بکهیون:خدای من!هر لحظه منتظر یه تماس از رجینام که میگه برم دنبالش!

چانیول خندیدو به سمتم اومد:تو باید گوشیتو خاموش کنی!

بکهیون:چرا؟

دست انداخت زیر زانوهامو تو یه حرکتو بلندم کرد..

همونطور که به طرف اتاق خواب میرفت،گفت:چون من بیشتر از اون باهات کار دارم!!!

و شروع کرد به بوسیدنم..

لباش تر و گرم بودن!زبونشو تو دهنم چرخوند و لب بالاییمو گاز گرفت..

دستامو به یقش بند کردم و اون منو تو ورودی اتاق گذاشت پایین..

صدای گوشیمو که از طبقه پایین شنیدم خواستم برم بیرون که چان زودتر دست به کار شد و درو بست..

بکهیون:چان اذیت نکن!

منو بین در و خودش قفل کردو گفت:بهت چی گفتم؟

و شروع کرد و بوسیدن و مک زدن گردنم..

آهی کشیدمو گفتم:زود برمیگردم!

بدون اینکه متوقف بشه کلیدو تو در چرخوندو قفلش کرد بعدم پرتش کرد سمت دیگه ی اتاق..

با لبخند معنا داری بهم نگاه کردو گفت:تو گیر افتادی،راه فرار هم نداری!

از شیطنتش لبخندی رو لبم نشست و اون لبخندمو خورد!
لبامو تو دهنش کشید و مکیدشون..

دستش از پشت داخل شلوارم رفت و باسنمو تو دست گرفتو فشردش!

تو لاله ی گوشم زمزمه کرد:میخوامش!

بکهیون:نه چان! لطفا!امیدوارم دفعه پیشو یادت نرفته باشه!

نوک بینیمو گاز گرفتو گفت:این بار هیچ ترفند جدیدی در کار نیست..

چشمامو بستمو گفتم:خدایا کمک!

~~~~~~~~~~~~~

بیحال روی تخت در حالی که کم کم داشت نفسام به حالت عادی برمیگشت دراز کشیده بودم...

چانیول شلوارشو کشید بالا و همونطور که دکمشو میبست به طرف مستر رفت..

به سختی خودمو بالا کشیدم و به سمت کمد رفتم تا یه چیزی پیدا کنمو بپوشم..

تیشرت مشکی چانیول رو برداشتم و پوشیدم و زیرش همون باکسرمو پوشیدم و بیخیال شلوار شدم...

داشتم دوباره سمت تخت برمیگشتم که صدای آخ گفتنشو از تو سرویس شنیدم..

داد زدم:چیشد؟

𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲 [𝒄𝒉𝒂𝒏𝒃𝒂𝒆𝒌]Where stories live. Discover now